اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۷۵

بعد از اینکه پرستار ها اومدن و ارام بخش به لنا زدن با مامانم و بابام یکم صحبت کردم و اونا بهم تا حدودی دلگرمی که نیاز داشتم رو دادن
بعدش رفتم یه باکس گل با طرح حرف d دیارا حرف اول اسمش خریدم به همراه یک جعبه شکلات های قلبی و یه هدیه کوچیک که گردنبند طرح دلفین بود
همه این چیزارو خریدم که دل دیارا رو بدست بیارم چون واقعا زندگی بدون دیارام برام سخت بود ولی فکر نمی‌کنم با این چیزا بشه دلش رو حتی یک ذره هم به دست اورد ولی خوب باید تلاش خودم رو میکردم
به سمت خونه دیارا رفتم و به هشدار های پدر دیارا که گفت از دخترش دور باشم اهمیت ندادم

#دیارا
وقتی فهمیدم بچه لنا هم مرده اصلا ناراحت نشدم حقش بود دختره عوضی جلف
منم بچم رو از دست داده بودم بچم
تازه من دیگه نمیتونستم حامله بشم
پس خون جلوی چشمام رو گرفته بود و برام اهمیتی نداشت بچش مرده

داشتم با خانواده ام ناهار میخوردم که البته بگم اصلا اشتها نداشتم ولی به زور مامانم دو سه قاشق داشتم میخوردم که زنگ خونه به صدا دراومد

با بی حالی رفتم در رو باز کنم که کاش تو چشمی نگاه میکردم اون وقت قطعا در رو باز نمیکردم چون وقتی در رو باز کردم ریخت نحس عماد رو که پر دستش گل و شکلات و به جعبه کوچیک بود رو دیدم

_سگ تو روحت
تو اینحا چه غلطی میکنی

_دیارا بزار صحبت کنیم

_گمشو

در رو خواستم محکم تو صورتش بکوبم که پاشو گزاشت لای در

_دیارا وقتی خواستی بچه رو سقط کنی این قدر مثل تو واکنش نشون ندادم حالا الان که دیگه بچه نیست چرا اینجوری میکنی

_اینا باهم یکین خر؟

_پس چین

_عماد دیگه هیچ وقت نیا اینجا نمیخوام ریختتو ببینم عوضی

دوباره خواستم در رو ببندم که بازم پاشو گزاشت لای در

بابام و مامانم همون لحظه اومدن کنارم

بابام
_مگه بهت نگفتم نزدیک دخترم نشو

مامانم
_تو اینجا چیکار میکنی

عماد
_لطفا بزارید صحبت کنیم

_عماد گمشووووووو

بعد این دفعه در رو محکم کوبیدم تو صورتش

اوه راحت شدم

صدای عماد از پشت در اومد

_دیارا تا وقتی نزاری صحبت کنم همینجا میشینم هیچ جا نمیرم شنیدی چی گفتم من دست از سرت بر نمیدارم

بابام
_بهتر نیست به پلیس زنگ بزنیم

مامانم
_دیارا؟

_نه نه ازش خیلی دلخور و عصبانیم ولی نمیخوام به پلیس زنگ بزنم نه دیگه تا این حد

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۲۰ تا
دیدگاه ها (۲۳)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۷۷_میگم بیا ازدواج کنیم من نمیخوام با زن...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۷۸#دیاراعماد گفت قراره سوپرایزم بکنه و و...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۷۴_برادر من به چه زبونی باید بگم بفهمی چ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۷۳بابای دیارا_اسم اون گیس بریده رو نیار ...

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

نفرین شیرین. پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط