پرستار نینیمونpاخر
سدنا ویو:
رفتیم واسه من لباس عروس بخریم وارد سالن شدیم رفتیم یه خانم اومد سمت جیمین
#جیمین شییی خوشحالم میبینمت ولیی... تو. گفته. بودی. فقط وقتی میخوای واسه همسرت لباس عروس بخری مییای اینجا
این کیه؟
جیمین:اوم تر دختر ( خنده ریز) اره اومدم واسه همسرم لباس عروس بخرم
#واقا... پس. بلخره پیداش کردی(ناراحت)
جیمین:هیی انقدر ناراحت نباش تو که میدونی من نمیخواستم ولت کنم ولی بابام مجبورم کرد با سونجی ازدواج کنم منم واقا دوسش داشتم ولی خوب منو تو دوستایه خوبی برا همدیگییم مگه نه؟
#درستههههه خوب ببینت خان خوشگله اسمت چیه؟
سدنا:سلام من اسمم پارک سدنا هستش
#خوشحالم از دیدنت خوب بریم چند تا لباس بیاریم امتحان کن
پارک جیمین تو گفتی خودت انتخاب میکنی خوب سدنا تو با من بیا
سدنا:باشه(لبخند)
جیمین ویو
سدنا رو برد تو اتاق پرو دودقیقه بعد تو یه لباس عروس اومد بیرون این دختر تو هر لباسی بینضیره(نمیدونم درست نوشتم یا نه) ولی یکم زیادی باز بود پس گفتم
جیمین:نه برو یکی دیگه بپوش
رفت اومد اونم باز بود پس قبول نکردم چهر تا لباس پوشید چهارمی واقا خوب بود پس هیمینو گرفتیم رفتیم کفشم گرفتیم چند تا بدلیجاتم گرفتیم برا منم خرید کردیم رفتیم بیرون
====پرش به روز عروسی==================
سدنا ویو
صبح بیدار شدیم رفتیم صبونه خوردیم منو یونجی رفتیم ارایشگاهو جیمینم رفت ارایشگاه یونجی رو دام موهاشو صاف کردن منم موهامو صاف کردم لباسمو پوشیدمو یه ارایش لایت کردن اومدیم دیدیم جیمین جلو دره رفتیم یونجی پرید بغلش رفتیم تو ماشین و رفتیم تالار
'' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' 'پرش به تالار' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' ''
رسیدیم رفتیم داخل یونجی تو بغل جیمین بود رفتیم یونجی رو دادیم به جیهوپ خیلی خوش حال بودم فکر نمیکردم اعظای بی تی اس تو عروسیم باشن حالا بس نبود بایکی شونم دارم عروسی میکنم واییییی(خوش به حالت خر شانس) خلاصه حلقه هارو دستمون کردیمو یه کیص رفتیمو همه چی تموم شدو به خوبیو خوشی تا اخرش باهم زندگی کردیم
خوب خلاصه بچه ها دوست دارم همیشه وقتی فیکامو میخونید بدونین که روزی امکان داره یه فیکایی مثل فیک جیمین و ته (عشقی که از نضر پدرم غلطه) اتفاق بیوفده و باید سعیی کنیم به ارزو هامون برسیمو (ارمی ها میدونم بیشرتون ارزوتون دیدن bts پس همینو میگم) بریمو پسرامونو ببینیم واسش حتما تلاش کنیم من خودم به شخصه برا این روزا خیلی امید دارم ارمی بمب قراره بگیرم یه دفترم دارمکه تازه خریدم واسه روزی که قراره به فن ساینشون برمو امضاهارو تو اون دفتر بگیرم
خیلی دوستون دارمو امید وارم همیشه به ارزوهاتون برسید (اینو از ته قلبم میگم)
رفتیم واسه من لباس عروس بخریم وارد سالن شدیم رفتیم یه خانم اومد سمت جیمین
#جیمین شییی خوشحالم میبینمت ولیی... تو. گفته. بودی. فقط وقتی میخوای واسه همسرت لباس عروس بخری مییای اینجا
این کیه؟
جیمین:اوم تر دختر ( خنده ریز) اره اومدم واسه همسرم لباس عروس بخرم
#واقا... پس. بلخره پیداش کردی(ناراحت)
جیمین:هیی انقدر ناراحت نباش تو که میدونی من نمیخواستم ولت کنم ولی بابام مجبورم کرد با سونجی ازدواج کنم منم واقا دوسش داشتم ولی خوب منو تو دوستایه خوبی برا همدیگییم مگه نه؟
#درستههههه خوب ببینت خان خوشگله اسمت چیه؟
سدنا:سلام من اسمم پارک سدنا هستش
#خوشحالم از دیدنت خوب بریم چند تا لباس بیاریم امتحان کن
پارک جیمین تو گفتی خودت انتخاب میکنی خوب سدنا تو با من بیا
سدنا:باشه(لبخند)
جیمین ویو
سدنا رو برد تو اتاق پرو دودقیقه بعد تو یه لباس عروس اومد بیرون این دختر تو هر لباسی بینضیره(نمیدونم درست نوشتم یا نه) ولی یکم زیادی باز بود پس گفتم
جیمین:نه برو یکی دیگه بپوش
رفت اومد اونم باز بود پس قبول نکردم چهر تا لباس پوشید چهارمی واقا خوب بود پس هیمینو گرفتیم رفتیم کفشم گرفتیم چند تا بدلیجاتم گرفتیم برا منم خرید کردیم رفتیم بیرون
====پرش به روز عروسی==================
سدنا ویو
صبح بیدار شدیم رفتیم صبونه خوردیم منو یونجی رفتیم ارایشگاهو جیمینم رفت ارایشگاه یونجی رو دام موهاشو صاف کردن منم موهامو صاف کردم لباسمو پوشیدمو یه ارایش لایت کردن اومدیم دیدیم جیمین جلو دره رفتیم یونجی پرید بغلش رفتیم تو ماشین و رفتیم تالار
'' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' 'پرش به تالار' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' ''
رسیدیم رفتیم داخل یونجی تو بغل جیمین بود رفتیم یونجی رو دادیم به جیهوپ خیلی خوش حال بودم فکر نمیکردم اعظای بی تی اس تو عروسیم باشن حالا بس نبود بایکی شونم دارم عروسی میکنم واییییی(خوش به حالت خر شانس) خلاصه حلقه هارو دستمون کردیمو یه کیص رفتیمو همه چی تموم شدو به خوبیو خوشی تا اخرش باهم زندگی کردیم
خوب خلاصه بچه ها دوست دارم همیشه وقتی فیکامو میخونید بدونین که روزی امکان داره یه فیکایی مثل فیک جیمین و ته (عشقی که از نضر پدرم غلطه) اتفاق بیوفده و باید سعیی کنیم به ارزو هامون برسیمو (ارمی ها میدونم بیشرتون ارزوتون دیدن bts پس همینو میگم) بریمو پسرامونو ببینیم واسش حتما تلاش کنیم من خودم به شخصه برا این روزا خیلی امید دارم ارمی بمب قراره بگیرم یه دفترم دارمکه تازه خریدم واسه روزی که قراره به فن ساینشون برمو امضاهارو تو اون دفتر بگیرم
خیلی دوستون دارمو امید وارم همیشه به ارزوهاتون برسید (اینو از ته قلبم میگم)
۳.۷k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.