مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

تن میزنی از تسلیم

▪︎تن می‌زنی از تسلیم
به امید ادامه می‌دهی
اثر انگشت هر فاجعه را گرد می‌آوری
به امیدی که دست خون‌آلوده‌شان را
به بند آوری.
.
برف دو برابر می‌بارد
به ناگهان
موی هر دومان
خاکستری است.▪︎




نبردها همیشه در خط مقدم نیستند؛
گاهی خنجرها از پشت می‌آیند،
و تیرهای خیانت در تاریکی شلیک می‌شوند...
پیشروی کن، اما نه با چشمانی بسته بر پشت سَر؛
سه بار به عقب نگاه کن:
یک‌بار برای رد پای دشمنانِ پنهان،
یک‌بار برای زخم‌های کهنه‌ای که التیام نیافتند.
و یک‌بار برای سایه‌هایی که هنوز رهایت نکرده‌اند.
سپس رو به جلو گام بردار؛
با سپری از آگاهی، شمشیری از هوشیاری و آتشی که گذشته را نه فراموش کند، نه اسیرش سازد.




۱۴۰۴۰۱۲۵
دیدگاه ها (۱)

عادت، بی‌رحم‌ترین زهر زندگی‌ست. زیرا آهسته وارد می‌شود، در س...

دیشب تو سریال پایتخت پخش شد؛ محوش شدم. ✨️

پرنده با چشمای پر از عشق گفت:" اگه بیام کنار برکه‌ای که تو ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط