بهم گفت من کلی به تو بدهکارم

بهم گفت: من کلی به تو بدهکارم
بهش گفتم: پس زودتر بدهیتو صاف کن
گفت: فقط تو بگو چه جوری
با خنده گفتم: شوخی بود
اصرار کرد نه بگو
چشمامو بستم
یه سری خاطرات در هم و برهم اومد جلوی چشمم... همونایی که باعث شد اینی که الان هستم بشم...
فکر کردم بدبختی ماجرا همینه... بعضی بدهیا هیچ وقت صاف نمیشه
وقت و احساسی که تلف شده، روح و روانی که زخمی شده...
تازه آخرشم مجبوری بگی یه تجربه بود که باید از سر میگذروندم
چشمامو باز کردم
بهش گفتم: تو بدهی به من نداری
اونیکه بدهکاره منم به خودم، تویی به خودت
دیدگاه ها (۲۰)

می آید یک روز که یک نفر بیاید؛که مرا فقط برای خودم بخواهد؛که...

نمیدونم بهش چی میگینبی بی، قره آنامامان بزرگ،ننه،عزیز،مادر ب...

طوفان این رابطه سردتمومه پاییز رو به خواب زدهمین یه مدت دوری...

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

پاشو دیگه چقدر میخوابی ، چشمامو باز کردم نشسته بود لب تخت ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط