پارت چهارم

پارت چهارم

جونگ کوک ویو

یه لحظه به خودم اومدم دیدم رو دختر مردم افتادم دارم قلقکش میدم سریع پاشدم و گفتم:من یه کاری دارم میرم اتاقم
ا/ت: ب..ا..شه

ا/ت ویو

تازه فهمیدم با کی در افتادم وقتی کوک رفت تو اتاقش ا/ت هم دوید رفت تو اتاقش و پرید رو تخت سرم رو محکم روی بالش فشار دادم و جیغ زدم اومدم عین آدم نشستم رو تخت
(از اینجا ا/ت با خودش حرف میزنه)
چرا قلبم تند می زنه نه امکان نداره نه بابا نه اصلا
یعنی من عاشق یه مافیا شدم؟؟
نه بابا
سریع پتو رو کشیدم رو خودم و خوابیدم

کوک ویو

رفتم تو اتاق درو بستم
نشستم رو تخت وقتی به ا/ت فکر میکردم قلبم تند میزد نه بابا من آدم سردی ام نه من عاشق نمیشم اینو گفت و خوابید
دیدگاه ها (۲)

پارت پنجم ویو کوکبا نور آفتاب از خواب پاشدم رفتم کار های لاز...

موچیییییی❤️🫀

پارت دوزیر دست کوک:قربان دو روزه که دارم تعقیبش می کنم کار خ...

پارت ۱مامان کوک : پسرم دیگه بیست ساله شدی باید با یه نفر قرا...

هرزه ی حکومتی پارت ۷ بردمش تو اتاق خودم...دستش و محکم ول کرد...

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

هرزه ی حکومتی پارت ۲که کوک بلند شد و.... رفت سمت ا/ت ونشست ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط