ما دو پیرهن بودیم بر یک بند

ما دو پیرهن بودیم بر یک بند....
یکی را باد برد دیگری را هر روز باران خیس میکند‌..
دیدگاه ها (۹)

هم رفتنم خطاست و هم بازگشتنمچون اره در گلوی سپیدار مانده ام....

با او بگو که مهر تو از دل نمیرود…‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌...

بیخودی شلوغش کرده اند!!بی تو پاییزاتفاقی ست کههر روز در من م...

از تو چه پنهان !دچار لعنتی ترین حسِ ممکنِدنیا شده ام؛چیزی بی...

درود. دیروز باد از مدت ها یه تولد خیلی خوب رفتم و واقعا بهم ...

‍ نیستی ...تنها از تو نوشتن مرا آرام میکند...می‌نویسم!می‌نوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط