چه کیفی دارد کسی باشد که وقتی نام کوچکت را از ته دل صدا م
چه کیفی دارد کسی باشد که وقتی نام کوچکت را از ته دل صدا می زند،
لبخندی روی لبانت نقش ببندد
و تو آرام بگویی: جانم!
به گمانم اینطور که باشد،
تو حتی عاشق نامت می شوی،
که از طرز صدا کردنش بفهمی اسمت که هیچ،
حتی وجودت مالکیتش به اشتراک گذاشته شده:
بین تو و اوی زندگی ات.
چه لذتی دارد صدایی مدام نامت را تکرار کند
و تا تو جانم بگویی،
بگوید: امان از حواس پرتی؛ یادم رفت چه می خواستم بگویم.
دوباره نامت را تکرار کند
و تو بدانی این بار هم به شوق شنیدن جانم از زبانت صدایت کرده.
همیشه ابراز علاقه با گفتن جانم، عزیزم، عشقم، نفسم و... نیست؛
گاهی تمامی شیرینی یک حس در گفتن نام، آن هم با میم مالکیت خلاصه می شود.
تو هیچ می دانی با همین سادگی های کوچک، اما دوست داشتنی، می شود خوشبخت بود
و زندگی کرد
لبخندی روی لبانت نقش ببندد
و تو آرام بگویی: جانم!
به گمانم اینطور که باشد،
تو حتی عاشق نامت می شوی،
که از طرز صدا کردنش بفهمی اسمت که هیچ،
حتی وجودت مالکیتش به اشتراک گذاشته شده:
بین تو و اوی زندگی ات.
چه لذتی دارد صدایی مدام نامت را تکرار کند
و تا تو جانم بگویی،
بگوید: امان از حواس پرتی؛ یادم رفت چه می خواستم بگویم.
دوباره نامت را تکرار کند
و تو بدانی این بار هم به شوق شنیدن جانم از زبانت صدایت کرده.
همیشه ابراز علاقه با گفتن جانم، عزیزم، عشقم، نفسم و... نیست؛
گاهی تمامی شیرینی یک حس در گفتن نام، آن هم با میم مالکیت خلاصه می شود.
تو هیچ می دانی با همین سادگی های کوچک، اما دوست داشتنی، می شود خوشبخت بود
و زندگی کرد
۲.۰k
۰۳ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.