fake taehung
fake taehung
part*23
صبح
کوک: نمیخواید بیدار شید
تهیونگ: بزار تا ا.ت بخوابه من الان بلند میشم
کوک: باشه بیا صبحونه درست کن
تهیونگ: خودت درست کن
کوک: خونه تو
تهیونگ: خب باشه
ا.ت: چیشده دارید دعوا میکنید
تهیونگ: تو بخواب
ا.ت: خوابم نمیبره
تهیونگ: خب بلند شو
کوک: تهیونگ توهم بلند شو صبحونه درس کن
ا.ت: خودم درس میکنم
تهیونگ: نه عزیزم خودم درست میکنم
کوک: 😡
ا.ت: ساعت چنده
تهیونگ: 9
ا.ت: من باید برم
تهیونگ: کجا
ا.ت: گفتم که سولوم اماده شده
تهیونگ: اها
ا.ت: باید برم برای طراحی رقصش
تهیونگ: باشه وایسا برسونمت
ا.ت: کم مونده تو منو ببری
تهیونگ: باشه راستی سولوت امروز منتشر میشه
ا.ت: اره
تهیونگ: موفق باشی
ا.ت: 😊
شب
بارون شدیدی میومد داشتم میرفتم خونه راننده نمیتونست منو ببره تصمیم گرفتم پیاده برم چون خونه نزدیک بود داشتم میرفتم کامل خیس شده بودم یه ماشینی جلوم ایستاد چند نفری ازش پیاده شدن خیلی ترسیده بودم که یکی دستمو گرفت و فرار کردیم
ا.ت: تو کی هستی
کوک: منم جونگکوکم
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: داشتم از خونه تهیونگ برمیگشم
ا.ت: هنوز پیشش بودی
کوک: تهیونگ خودش خونه نبود من خودم تنها تو خونش بودم
ا.ت: خیس شدی
کوک: توهم همینطور
ا.ت:فک کنم گممون کردن
کوک: خوب نیست الان بری خونه
ا.ت: خب کجا برم
کوک: بیا بریم خونه تهیونگ
ا.ت: مگه نگفتی خونه نیست
کوک: خب نباشه تو بیا بریم خودمون خشک کنیم
ا.ت: کلید داری
کوک: اره قبل از اینکه بره بهم داد
ا.ت: بریم
رفتم خونه تهیونگ
کوک: ا.ت بیا داخل
تهیونگ: جونگکوک تویی
ا.ت: سلام
تهیونگ: سلام ا.ت تو اینجا چیکار میکنی چرا با جونگکوک اومدی
ا.ت: خب بیرون هم هوا سرد بود هم بارون بود بخاطر همین اومدیم اینجا
تهیونگ: ا.ت تو که خونت نزدیکه
ا.ت: خب چند نفری دنبالمون بودن مجبور شدیم باهم بیایم اینجا
تهیونگ: مگه باهم بیرون بودید که دنبالتون بودن
ا.ت: نه یعنی دنبال من بودن جونگکوک منو نجات داد
کوک:داشتم از خونت میرفتم که ا.ت رو دیدم
تهیونگ: بعدش اومدیم اینجا
کوک: اره
ا.ت: خیلی سرده
#کوک
#فیک
#سناریو
part*23
صبح
کوک: نمیخواید بیدار شید
تهیونگ: بزار تا ا.ت بخوابه من الان بلند میشم
کوک: باشه بیا صبحونه درست کن
تهیونگ: خودت درست کن
کوک: خونه تو
تهیونگ: خب باشه
ا.ت: چیشده دارید دعوا میکنید
تهیونگ: تو بخواب
ا.ت: خوابم نمیبره
تهیونگ: خب بلند شو
کوک: تهیونگ توهم بلند شو صبحونه درس کن
ا.ت: خودم درس میکنم
تهیونگ: نه عزیزم خودم درست میکنم
کوک: 😡
ا.ت: ساعت چنده
تهیونگ: 9
ا.ت: من باید برم
تهیونگ: کجا
ا.ت: گفتم که سولوم اماده شده
تهیونگ: اها
ا.ت: باید برم برای طراحی رقصش
تهیونگ: باشه وایسا برسونمت
ا.ت: کم مونده تو منو ببری
تهیونگ: باشه راستی سولوت امروز منتشر میشه
ا.ت: اره
تهیونگ: موفق باشی
ا.ت: 😊
شب
بارون شدیدی میومد داشتم میرفتم خونه راننده نمیتونست منو ببره تصمیم گرفتم پیاده برم چون خونه نزدیک بود داشتم میرفتم کامل خیس شده بودم یه ماشینی جلوم ایستاد چند نفری ازش پیاده شدن خیلی ترسیده بودم که یکی دستمو گرفت و فرار کردیم
ا.ت: تو کی هستی
کوک: منم جونگکوکم
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: داشتم از خونه تهیونگ برمیگشم
ا.ت: هنوز پیشش بودی
کوک: تهیونگ خودش خونه نبود من خودم تنها تو خونش بودم
ا.ت: خیس شدی
کوک: توهم همینطور
ا.ت:فک کنم گممون کردن
کوک: خوب نیست الان بری خونه
ا.ت: خب کجا برم
کوک: بیا بریم خونه تهیونگ
ا.ت: مگه نگفتی خونه نیست
کوک: خب نباشه تو بیا بریم خودمون خشک کنیم
ا.ت: کلید داری
کوک: اره قبل از اینکه بره بهم داد
ا.ت: بریم
رفتم خونه تهیونگ
کوک: ا.ت بیا داخل
تهیونگ: جونگکوک تویی
ا.ت: سلام
تهیونگ: سلام ا.ت تو اینجا چیکار میکنی چرا با جونگکوک اومدی
ا.ت: خب بیرون هم هوا سرد بود هم بارون بود بخاطر همین اومدیم اینجا
تهیونگ: ا.ت تو که خونت نزدیکه
ا.ت: خب چند نفری دنبالمون بودن مجبور شدیم باهم بیایم اینجا
تهیونگ: مگه باهم بیرون بودید که دنبالتون بودن
ا.ت: نه یعنی دنبال من بودن جونگکوک منو نجات داد
کوک:داشتم از خونت میرفتم که ا.ت رو دیدم
تهیونگ: بعدش اومدیم اینجا
کوک: اره
ا.ت: خیلی سرده
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.