fake taehung
fake taehung
part*23
اینقدر عصبانی بودم😡 که درو باز کردم رفتم داخل
تهیونگ: به به به
همین که رفتم داخل ا.ت از جونگکوک فاصله گرفت
ا.ت: بیدار شدی
تهیونگ: مگه کوری
کوک: تهیونگ درست باهاش حرف بزن
تهیونگ: دلم میخواد اینطوری حرف بزنم دوس دختر خودمه ماله خودمه به توهم هیچ ربطی نداره
کوک: چیزی شده
تهیونگ: اومده بودین اینجا چیکار میکنید
ا.ت: خب یعنی نخ دکمه لباسم
تهیونگ: خب نخ دکمه چی
ا.ت: خودت کمرمو ببین زخم شده یکم تنگ بود بخاطر همین دکمه از نخش جدا شد کمرمو زخم کرد
تهیونگ: من کاری به لباست ندارم دوتاتون اینجا چی میخواستید
ا.ت: خب اومده بودیم که جونگکوک برام بازش کنه
تهیونگ: چرا بازش کنه
ا.ت: گفتم که کمرمو زخم کرده
تهیونگ: منو میگفتی
ا.ت: عزیزم تو خواب بودی
تهیونگ: بیدارم میکردی
ا.ت: دلم نمیومد
تهیونگ: خب چرا اومدین اینجا تو حال میتونستید بازش کنید
ا.ت: اونجا لامپا خاموش بود مجبور شدی بیایم اینجا
تهیونگ: لامپ میزدید اشپزخونه هم که بود
ا.ت: نورش تو اذیت میکرد بخاطر تو نزدیم تهیونگ چیزی نشده که
کوک: راس میگه چیزی نشده چرا عصبانی
تهیونگ: یعنی چی شما دو نفر که هنوز دو ساعت نمیکنه باهم حرف زدید
کوک: فقط خواستم کمکش کنم
تهیونگ: لازم نکرده دوس دخترم خودمه خودمو بیدار میکردید
ا.ت: از دستم ناراحت نشو تهیونگ بخدا ببخشید نمیدونستم عصبانی میشی
تهیونگ: پشیمون نیستی
ا.ت: تهیونگ من بهت توضیح دادم که فقط اومد لباسمو درست کنه من نمیدونم تو درباره ما چی فک کردی
کوک: تهیونگ من دوستتم نباید همچین چیزایی درباره من فک کنی
تهیونگ: خودت بودی چطور فک میکردی از خواب بلند بشی دوست دخترتو با دوستت ببینی
کوک: ماکه گفتیم چی بوده اصلا من امشب نباید میومدم تو امشب کامل از دست من عصبانی هستی نمیدونم چرا اصلا من الان میرم دیگه خودتو ا.ت تنها بمونید
تهیونگ: نه بمون برو یه فیلم پیدا کن بشینیم سه نفری ببینیم
ا.ت: عصبانی نیستی
تهیونگ: توهم هرچی شد دیگه بهم بگو
ا.ت: باشه چشم
تهیونگ: بیا تا خودم برات بازش کنم
ا.ت: همم باشه
تهیونگ: این باز نمیشه این لباستو نیاز داری
ا.ت: نه
تهیونگ: بیا با قیچی پارش کنم
ا.ت: نه
تهیونگ: درد نداره دورشو میبرم
ا.ت: من لباسی زیرش نپوشیدم
تهیونگ: بیا یکی از لباسای خودمو بپوش
ا.ت: باشه
تهیونگ: خب لباستو دربیار جونگکوک تو برو بیرون
کوک: باشه
تهیونگ: بیا اینو بگیر جلوی خودت
ا.ت: بده
تهیونگ: بیا بگیریش
ا.ت:درد داره میشه اروم انجامش بدی
تهیونگ: اره عزیزم تو فقط نگام کن
ا.ت: چیه
رفتم نزدیکش بوسش کردم
ا.ت: چرا الان باید همچین کاری کنی
تهیونگ: بیا درش اوردم
ا.ت: چرا من احساس نکردم
تهیونگ: چون بی حست کردم
ا.ت: کی
تهیونگ: 😚
ا.ت: 😂
تهیونگ: من میرم بیرون تو یکی از لباسارو بپوش بیا بیرون تا فیلم ببینیم
ا.ت: باشه
سه نفری نشستیم یه فیلمی دیدیم و بعدش خوابیدیم
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: جانم
تهیونگ: همم کمرت درد میگیره
ا.ت: نه خوبه
تهیونگ: بزار تا جونگکوک بخوابه
ا.ت: من کاری بهش ندارم
تهیونگ: بیا تا بریم تو اتاق رو تخت بخوابیم
ا.ت: باشه
تهیونگ: بریم
ا.ت: بریم
رفتیم رو تخت ا.ت رو بغل کردمو خوابیدیم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*23
اینقدر عصبانی بودم😡 که درو باز کردم رفتم داخل
تهیونگ: به به به
همین که رفتم داخل ا.ت از جونگکوک فاصله گرفت
ا.ت: بیدار شدی
تهیونگ: مگه کوری
کوک: تهیونگ درست باهاش حرف بزن
تهیونگ: دلم میخواد اینطوری حرف بزنم دوس دختر خودمه ماله خودمه به توهم هیچ ربطی نداره
کوک: چیزی شده
تهیونگ: اومده بودین اینجا چیکار میکنید
ا.ت: خب یعنی نخ دکمه لباسم
تهیونگ: خب نخ دکمه چی
ا.ت: خودت کمرمو ببین زخم شده یکم تنگ بود بخاطر همین دکمه از نخش جدا شد کمرمو زخم کرد
تهیونگ: من کاری به لباست ندارم دوتاتون اینجا چی میخواستید
ا.ت: خب اومده بودیم که جونگکوک برام بازش کنه
تهیونگ: چرا بازش کنه
ا.ت: گفتم که کمرمو زخم کرده
تهیونگ: منو میگفتی
ا.ت: عزیزم تو خواب بودی
تهیونگ: بیدارم میکردی
ا.ت: دلم نمیومد
تهیونگ: خب چرا اومدین اینجا تو حال میتونستید بازش کنید
ا.ت: اونجا لامپا خاموش بود مجبور شدی بیایم اینجا
تهیونگ: لامپ میزدید اشپزخونه هم که بود
ا.ت: نورش تو اذیت میکرد بخاطر تو نزدیم تهیونگ چیزی نشده که
کوک: راس میگه چیزی نشده چرا عصبانی
تهیونگ: یعنی چی شما دو نفر که هنوز دو ساعت نمیکنه باهم حرف زدید
کوک: فقط خواستم کمکش کنم
تهیونگ: لازم نکرده دوس دخترم خودمه خودمو بیدار میکردید
ا.ت: از دستم ناراحت نشو تهیونگ بخدا ببخشید نمیدونستم عصبانی میشی
تهیونگ: پشیمون نیستی
ا.ت: تهیونگ من بهت توضیح دادم که فقط اومد لباسمو درست کنه من نمیدونم تو درباره ما چی فک کردی
کوک: تهیونگ من دوستتم نباید همچین چیزایی درباره من فک کنی
تهیونگ: خودت بودی چطور فک میکردی از خواب بلند بشی دوست دخترتو با دوستت ببینی
کوک: ماکه گفتیم چی بوده اصلا من امشب نباید میومدم تو امشب کامل از دست من عصبانی هستی نمیدونم چرا اصلا من الان میرم دیگه خودتو ا.ت تنها بمونید
تهیونگ: نه بمون برو یه فیلم پیدا کن بشینیم سه نفری ببینیم
ا.ت: عصبانی نیستی
تهیونگ: توهم هرچی شد دیگه بهم بگو
ا.ت: باشه چشم
تهیونگ: بیا تا خودم برات بازش کنم
ا.ت: همم باشه
تهیونگ: این باز نمیشه این لباستو نیاز داری
ا.ت: نه
تهیونگ: بیا با قیچی پارش کنم
ا.ت: نه
تهیونگ: درد نداره دورشو میبرم
ا.ت: من لباسی زیرش نپوشیدم
تهیونگ: بیا یکی از لباسای خودمو بپوش
ا.ت: باشه
تهیونگ: خب لباستو دربیار جونگکوک تو برو بیرون
کوک: باشه
تهیونگ: بیا اینو بگیر جلوی خودت
ا.ت: بده
تهیونگ: بیا بگیریش
ا.ت:درد داره میشه اروم انجامش بدی
تهیونگ: اره عزیزم تو فقط نگام کن
ا.ت: چیه
رفتم نزدیکش بوسش کردم
ا.ت: چرا الان باید همچین کاری کنی
تهیونگ: بیا درش اوردم
ا.ت: چرا من احساس نکردم
تهیونگ: چون بی حست کردم
ا.ت: کی
تهیونگ: 😚
ا.ت: 😂
تهیونگ: من میرم بیرون تو یکی از لباسارو بپوش بیا بیرون تا فیلم ببینیم
ا.ت: باشه
سه نفری نشستیم یه فیلمی دیدیم و بعدش خوابیدیم
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: جانم
تهیونگ: همم کمرت درد میگیره
ا.ت: نه خوبه
تهیونگ: بزار تا جونگکوک بخوابه
ا.ت: من کاری بهش ندارم
تهیونگ: بیا تا بریم تو اتاق رو تخت بخوابیم
ا.ت: باشه
تهیونگ: بریم
ا.ت: بریم
رفتیم رو تخت ا.ت رو بغل کردمو خوابیدیم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۲.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.