دلم ب حالتون سوخت
دلم ب حالتون سوخت
سناریو اولین بار
پارت دوم
خب پس، میخوای با من بری یه تور، عزیزم؟"
با حالت خوشحالی میگم: آرهههههههههههههههه هوراااااااا
ران با خوشحالی سرش را به نشانه بله تکان می دهد.
"باشه، فقط دنبال من بیا."
هر دوی شما در خیابانهای توکیو قدم میزنید، ساختمانهای بلند منظرهای برای دیدن بودند، هرگز هیچ گونه آسمانخراشی را در خانه ندیدید.
"این اولین باریه که به ژاپن میای، عزیزم؟"
سرم را به سمتت میچرخونم: اوه، بله اولین بارمه
ران پوزخند می زند.
"خب، باعث افتخار است که راهنمای شما در خیابان های ژاپن باشم..." قبل از ادامه به شما نگاه می کند. "اوه، ما به رمانتیک ترین نقطه اینجا بریم، اونجا هم منظره خوبی داره و محیطش واقعاً خوبه."
چشمام از خوشحالی برق زد گفتم: واو حتما بریم بریم لطفاااااااا
"تو خیلی دوست داشتنی هستی، کیوت." ران بیشتر به شما لبخند می زند، بدون این که مردم به شما دو نفر نگاه کنند.
او شما را وادار می کند که عاشق او شوید.
به ران خیره میشم، میگم: ران تو واقعا مرد حذابی هستی حتما رل داری درسته؟
او با این فکر می خندد که شما فرض می کنید که او قبلا گرفته است.
"من واقعاً رل ندارم، عزیزم." او با چشمانش به شما لبخند می زند و اینطور به نظر می رسد که او فقط به شما علاقه مند است.
با حالت خجالت زده و دستوپاچلفتی گفتم: خبببب.. میشه من رلت شم؟(بچه پررو سریع رفت سر اصل متلب بخدا اگه من همچین پسری ببینم ی سال تو ل میکشه باهاش رل برنم عیش عیش)
انتظار چنین سوالی را نداشت اما دوباره خندید.
"تو میتونی دوست دختر من باشی عزیزم!" او بیشتر به شما لبخند می زند
با خوشحالی گفتم: واقعا؟
"البته عزیزم. به شرطی که از بودن با یکی مثل من ناراحت نباشی." او می گوید، با لبخند بیشتر به شما، قیافه اش اغوا کننده و جذاب بود.
با هیجان گفتم: "مرسی مرسی"
بعدش با حالت خجالتی گفتم: میشه ببوسمت؟... میدونم سوال چرتی بود اما خب میشه؟
وقتی رضایت میخواهید بیشتر لبخند میزند.
"البته عزیزم." برای بوسیدن خم می شود.
لبم را میزارم رو لب ران اما ران شروع میکنه به مک زدن لبم
در این صورت او بیشتر جلو میرود، در حالی که دستانش موهای شما را لمس میکند، پس میبوسد و خود را مسلطتر میکند. او شما را به خود نزدیک می کند، آن لحظه به اندازه دمای توکیو گرم بود.
ادامه دارد....
شرط همون شرطای قبلی^^
سناریو اولین بار
پارت دوم
خب پس، میخوای با من بری یه تور، عزیزم؟"
با حالت خوشحالی میگم: آرهههههههههههههههه هوراااااااا
ران با خوشحالی سرش را به نشانه بله تکان می دهد.
"باشه، فقط دنبال من بیا."
هر دوی شما در خیابانهای توکیو قدم میزنید، ساختمانهای بلند منظرهای برای دیدن بودند، هرگز هیچ گونه آسمانخراشی را در خانه ندیدید.
"این اولین باریه که به ژاپن میای، عزیزم؟"
سرم را به سمتت میچرخونم: اوه، بله اولین بارمه
ران پوزخند می زند.
"خب، باعث افتخار است که راهنمای شما در خیابان های ژاپن باشم..." قبل از ادامه به شما نگاه می کند. "اوه، ما به رمانتیک ترین نقطه اینجا بریم، اونجا هم منظره خوبی داره و محیطش واقعاً خوبه."
چشمام از خوشحالی برق زد گفتم: واو حتما بریم بریم لطفاااااااا
"تو خیلی دوست داشتنی هستی، کیوت." ران بیشتر به شما لبخند می زند، بدون این که مردم به شما دو نفر نگاه کنند.
او شما را وادار می کند که عاشق او شوید.
به ران خیره میشم، میگم: ران تو واقعا مرد حذابی هستی حتما رل داری درسته؟
او با این فکر می خندد که شما فرض می کنید که او قبلا گرفته است.
"من واقعاً رل ندارم، عزیزم." او با چشمانش به شما لبخند می زند و اینطور به نظر می رسد که او فقط به شما علاقه مند است.
با حالت خجالت زده و دستوپاچلفتی گفتم: خبببب.. میشه من رلت شم؟(بچه پررو سریع رفت سر اصل متلب بخدا اگه من همچین پسری ببینم ی سال تو ل میکشه باهاش رل برنم عیش عیش)
انتظار چنین سوالی را نداشت اما دوباره خندید.
"تو میتونی دوست دختر من باشی عزیزم!" او بیشتر به شما لبخند می زند
با خوشحالی گفتم: واقعا؟
"البته عزیزم. به شرطی که از بودن با یکی مثل من ناراحت نباشی." او می گوید، با لبخند بیشتر به شما، قیافه اش اغوا کننده و جذاب بود.
با هیجان گفتم: "مرسی مرسی"
بعدش با حالت خجالتی گفتم: میشه ببوسمت؟... میدونم سوال چرتی بود اما خب میشه؟
وقتی رضایت میخواهید بیشتر لبخند میزند.
"البته عزیزم." برای بوسیدن خم می شود.
لبم را میزارم رو لب ران اما ران شروع میکنه به مک زدن لبم
در این صورت او بیشتر جلو میرود، در حالی که دستانش موهای شما را لمس میکند، پس میبوسد و خود را مسلطتر میکند. او شما را به خود نزدیک می کند، آن لحظه به اندازه دمای توکیو گرم بود.
ادامه دارد....
شرط همون شرطای قبلی^^
۴.۳k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.