روشنایی پس از تاریکی
روشنایی پس از تاریکی
پارت 14
با صحنه ای که دیدم اشک تو چشام جمع شده بود شوکه شده بودم که یهو تهیونگ افتاد زمین
*تو چیکار کردی هرزه هااااا(با گریه و عربده)
میا خشک شده بود و یه دفعه فرار کرد
*ته ته... هق... چاگیا طاقت بیار باشه؟ (با گریه)
زنگ زدم بیمارستان اورژانس اومد
ویو بیمارستان
الان یه دو ساعتی هست که ته اتاق عمله رو زمین نشسته بودم قلبم تیر میکشید و درد میکرد خیلی حالم بد بود اما نه من منتظر تهیونگ میمونم...
یهو دکتر اومد
*حال تهیونگ خوبه؟... میتونم ببینمش؟ (هل شده)
دکتر:فعلا خطر جانی برطرف نشده اما عملشون با موفقیت انجام شده اما بخواطر اینکه ایشون 6 ماهه بدنیا اومده بودن ریه هاشون مشکل داره واسه همین تو تنفسشون مشکل پیش اومده
*خب کی حالش خوب میشه؟ باید چیکار کنم؟ میتونم ببینمش؟
بله میتونین ببینینش اما هنوز بی هوشه
*ممنون
رفتم تو سی سی یو
*چاگیا؟ چشاتو باز کن دیگه!... دلم برات تنگ شده ببین! میشه خوب شی؟منتظرتماااا منتظرم نزاریا!... از (لباش بوسیدمش) (با لبخند غم انگیز )
از سی سی یو رفتم بیرون که یدفعه دیدم چند تا دکتر پرستار رفتن سمت اتاق تهیونگ از شیشه نگاش میکردم که دیدم یه شوک بهش وارد کردن خیلی نگرانش بودم
*ته ته... چاگیا تنهام نزار تورخدااا تنهام نزاررر(با گریه و عربده)
که یهو دکتر اومد بیرون فکرای بدی به ذهنم رسید اما دکتر گفت
دکتر: ریه هاشون تو وضعیت خوبه نبود و با قلب برخورد کرده بود اما الان خطر جانی رفع شده و همچی خوبه اما اقای کیم هنوز خوابن
*اوه ممنونم...
_________________&_______________
شرطا:5تا لایک 5 تا کامنت
کمه برسونین فعلا بای🗿💜😂
پارت 14
با صحنه ای که دیدم اشک تو چشام جمع شده بود شوکه شده بودم که یهو تهیونگ افتاد زمین
*تو چیکار کردی هرزه هااااا(با گریه و عربده)
میا خشک شده بود و یه دفعه فرار کرد
*ته ته... هق... چاگیا طاقت بیار باشه؟ (با گریه)
زنگ زدم بیمارستان اورژانس اومد
ویو بیمارستان
الان یه دو ساعتی هست که ته اتاق عمله رو زمین نشسته بودم قلبم تیر میکشید و درد میکرد خیلی حالم بد بود اما نه من منتظر تهیونگ میمونم...
یهو دکتر اومد
*حال تهیونگ خوبه؟... میتونم ببینمش؟ (هل شده)
دکتر:فعلا خطر جانی برطرف نشده اما عملشون با موفقیت انجام شده اما بخواطر اینکه ایشون 6 ماهه بدنیا اومده بودن ریه هاشون مشکل داره واسه همین تو تنفسشون مشکل پیش اومده
*خب کی حالش خوب میشه؟ باید چیکار کنم؟ میتونم ببینمش؟
بله میتونین ببینینش اما هنوز بی هوشه
*ممنون
رفتم تو سی سی یو
*چاگیا؟ چشاتو باز کن دیگه!... دلم برات تنگ شده ببین! میشه خوب شی؟منتظرتماااا منتظرم نزاریا!... از (لباش بوسیدمش) (با لبخند غم انگیز )
از سی سی یو رفتم بیرون که یدفعه دیدم چند تا دکتر پرستار رفتن سمت اتاق تهیونگ از شیشه نگاش میکردم که دیدم یه شوک بهش وارد کردن خیلی نگرانش بودم
*ته ته... چاگیا تنهام نزار تورخدااا تنهام نزاررر(با گریه و عربده)
که یهو دکتر اومد بیرون فکرای بدی به ذهنم رسید اما دکتر گفت
دکتر: ریه هاشون تو وضعیت خوبه نبود و با قلب برخورد کرده بود اما الان خطر جانی رفع شده و همچی خوبه اما اقای کیم هنوز خوابن
*اوه ممنونم...
_________________&_______________
شرطا:5تا لایک 5 تا کامنت
کمه برسونین فعلا بای🗿💜😂
۴.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.