باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل

💖 💖 💖

باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل
قلمی دست من افتاد به اصرار غزل

مبحث هندسه و یک ورق کاغذ و بعد
محور عشق من و چرخش پرگار غزل

یک جنون در دل من رقص کنان می کوبد
سر احساس مرا بر در و دیوار غزل

دوستت دارم و انگار مرا می سنجند
لحظه ها، ثانیه ها باز به معیار غزل

چشم تو یاد من افتاد، خودت می دانی
که کساد است در این مرحله بازار غزل

غرق روحانیت عشق تو هستم اکنون
چون که نزدیک شده لحظه افطار غزل

جمله آخر شعرم چه قشنگ است قلم
رج به رج نقش تو را بافته بر دار غزل!

💖 💖 💖
#Love
💋 💋 💋


@d_f
دیدگاه ها (۴)

رسمی نباش پیش من ... اینجا اداره نیستقلبم سند به نام تو خورد...

#مــرحبا صبـــاح الحــ❤ ـــب #شبـــــــاب الطهران#کیــــــــ...

باید که تو باشی و تو باشی و تو باشیتا در دل تاریک شبم نور بپ...

#امشب غزل بر #موج_دریا مینویسمدریای #عشقم را همینجا مینویسم#...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط