p¹⁰
-ششماهبعد-
هنوز به جونگ کوک نگفتم چه حسی بهش دارم و یکم اعذاب وجدان دارم..ولی..میتونم همینجوری هم داشته باشمش هم کلی ازش باج بگیرم..اونجوری نگام نکنید:/
-«هیونا؟
+«بله؟
-«میخام ازدواج کنم..!
+«چ..چی؟ ب..با کی؟
-«با نیونی!
+«ن..نیونی؟........
-فلشبکبهزمانفراموشکردنهمهچیزتوسطهیوناواشناییشیانیونی!-
داشتم میدوییدم و از دست اون عوضیا در میرفتم که برخورد کردم به یه خانمی..
+«ب..ببخشید حالتون خوبه؟ معذرت میخام!
و شروع کردم به جمع کردن وسایلش از رو زمین..!
دختر معمولیی بود،نه خوشگل،نه زشت!
قیافش با نمک بود!.
׫خانم جوان چی باعث شده به این سرعت توی این شهر بزرگ بدویید؟
اره مثل اینکه..اون یه اشراف زاده لعنتی بود!.
+«ا..اونا..دارم از دست اونا فرار میکنم!
׫بزارید کمکتون کنم..
+«ب..باشه!
و اینطوری بود دوستی ما..که بعد اون مثل اینکه فهمید من با جونگ کوک بودم و به من نگفت!
-زمانحال-
+«هه..همین بود عشقت؟! تازه داشتم عاشقت میشدم مصتر جئون!
هنوز به جونگ کوک نگفتم چه حسی بهش دارم و یکم اعذاب وجدان دارم..ولی..میتونم همینجوری هم داشته باشمش هم کلی ازش باج بگیرم..اونجوری نگام نکنید:/
-«هیونا؟
+«بله؟
-«میخام ازدواج کنم..!
+«چ..چی؟ ب..با کی؟
-«با نیونی!
+«ن..نیونی؟........
-فلشبکبهزمانفراموشکردنهمهچیزتوسطهیوناواشناییشیانیونی!-
داشتم میدوییدم و از دست اون عوضیا در میرفتم که برخورد کردم به یه خانمی..
+«ب..ببخشید حالتون خوبه؟ معذرت میخام!
و شروع کردم به جمع کردن وسایلش از رو زمین..!
دختر معمولیی بود،نه خوشگل،نه زشت!
قیافش با نمک بود!.
׫خانم جوان چی باعث شده به این سرعت توی این شهر بزرگ بدویید؟
اره مثل اینکه..اون یه اشراف زاده لعنتی بود!.
+«ا..اونا..دارم از دست اونا فرار میکنم!
׫بزارید کمکتون کنم..
+«ب..باشه!
و اینطوری بود دوستی ما..که بعد اون مثل اینکه فهمید من با جونگ کوک بودم و به من نگفت!
-زمانحال-
+«هه..همین بود عشقت؟! تازه داشتم عاشقت میشدم مصتر جئون!
۲۰.۷k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.