(پارت اول )
(پارت اول )
چون گفتین براتون سناریو اسلیترین میزارم
خوب ممکنه بد بشه ولی تا اخرش همراهم باشید❤
ترم جدید شروع شده بود،کلاه گروه بندی میخواست مارو داخل گروه ها قرار بده
من روی صندلی نشسته بودم قلبم تند تند میتپید نمیدانستم چه اتفاقی قراره بیوفته،نشستم کلاه گروه بندی با کمی تعامل من را داخل گروه اسلیترین قرار داد....رفتم که کنار اسلیترین بشینم
یک پسر مو طلایی اونحا نشسته بود ،به من گفت کنارش بنشینم و به من گفت اسمش دراکو مالفوی است ...دراکو از من خواست تا با او دوست شوم قبول کردم...
چون گفتین براتون سناریو اسلیترین میزارم
خوب ممکنه بد بشه ولی تا اخرش همراهم باشید❤
ترم جدید شروع شده بود،کلاه گروه بندی میخواست مارو داخل گروه ها قرار بده
من روی صندلی نشسته بودم قلبم تند تند میتپید نمیدانستم چه اتفاقی قراره بیوفته،نشستم کلاه گروه بندی با کمی تعامل من را داخل گروه اسلیترین قرار داد....رفتم که کنار اسلیترین بشینم
یک پسر مو طلایی اونحا نشسته بود ،به من گفت کنارش بنشینم و به من گفت اسمش دراکو مالفوی است ...دراکو از من خواست تا با او دوست شوم قبول کردم...
۲.۴k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.