(پارت دوم )
(پارت دوم )
*با دراکو دوست شده بودم هرروز و هر ساعت و هر سال درکنار هم بودیم من هرروز برلی دیدن پسری به کتاب خانه ی اسلیترینی ها میرفتم بلاخره بعد سه ماه به خودم اجازه دادم به او نزدیک شوم از
به او نزدیک شدم و از او اسمش را پرسیدم اسمش تئودورنات بود
از اون خواستم بیشتر بهم نزدیک شویم
کمی فکر کرد و ...*
*با دراکو دوست شده بودم هرروز و هر ساعت و هر سال درکنار هم بودیم من هرروز برلی دیدن پسری به کتاب خانه ی اسلیترینی ها میرفتم بلاخره بعد سه ماه به خودم اجازه دادم به او نزدیک شوم از
به او نزدیک شدم و از او اسمش را پرسیدم اسمش تئودورنات بود
از اون خواستم بیشتر بهم نزدیک شویم
کمی فکر کرد و ...*
۱.۷k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.