تو دیگر برگهای انجیری پشت پنجره را به یاد نمی آوری

تو دیگر برگهای انجیری پشت پنجره را به یاد نمی آوری !
اما من خوب یادم هست که آنها نیز مانند من وقتی چشمشان به قد و بالای تو روشن میشد ، چطور دست و پایشان را گم‌می کردند.
آنها هم چون من هر روز به جای خورشید ، از روشنای حضور تو جان دوباره می گرفتند...
تو نشاط تُردِ اولین بوسه مان را فراموش کرده ای!
اولین انحنای داغ آغوشمان را از یاد برده ای ...!
می دانم که مدتهاست از دستانِ پر تمنای من رفته ای !
اما تنها چیزی که همیشه دوست داشته ام بدانم
اینست،
که چرا در طول تاریخ ،
"مردهایی مانند من ، هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی نتوانسته اند زن هایی مانند تو را فراموش کنند !"

#زهره_حدادی
#چه_کسی_بر_شانه_ی_حوا_مینوازد 📕

#عشقولانه #عکس_پروفایل #پروفایل #تنهایی #دخترونه #عشق #عاشقانه #love
دیدگاه ها (۱)

حرف بزنیم، وقتی از چیزی ناراحت می‌شیم، وقتی موضوعی اذیتمون م...

لابه لای دفتر شعرم دنبال واژه هایی میگردم که اقیانوس دلم را ...

در چشم‌های توتمام معماری‌ بی‌قواره‌ی این شهر شلوغساحلی آرام ...

تو این دنیا یه مکافاتی ...همیشه ادم بده نقش خوبارو گرفته اگه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط