مجنون تر از انیم که بی لیلی بمیریم ♡ شرین تر از انیم که ب
مجنون تر از انیم که بی لیلی بمیریم ♡ شرین تر از انیم که بی فرهاد بمانیم
همیشه شرین قصه ها و شرین افسانه ها برایم بی معنی بودند تا وقتی که تو را دیدم...
انگار تنها متولد شده ی سال ۲۰۱۸ کسی غیر از من نبود،انگار سال میلادی هجری شمسی جز تو نداشت،و انگار سالهاست جمادی اول من تو بودی...
تو امدی و جانم بوی تازه ای گرفت همهن عطر دلبرانه ی کتاب های نو مانند کتابهای اول دبستان،تو امدی و وجب به وجب تنم پر شده بود از لحظه های خوش تصور کنار تو بودن...
تو امدی جانم به قربانت اما نه مثل شعر توی کتابها ولی حالا چرا...
تو امدی جانم به قربانت،خوب شد که ادی و خوب شد که هستی و خوب شد که ماندی...
اینجانب معشوق عشق تو انسانی در قرن بیست و یکم،سوگند یاد میکنم...
به بلدی درخت ارزو،به بوی خوش خاطره های خوب،به جیک جیک گنجشک های نشسته بر طاقچه ی خانه،و به بلندی نامت قسم که لیلا ترین لیلای عشق تو می مانم...
میدانی چرا؟بگذار برایت از عاشقی هایم بگویم:من در نهادم عاشقی حکمرانی میکند نامش را بگذار عشق خالق به مخلوق...
من زاده ی فصل پاییزیم خودم این را انتخاب نکردم اما بی جهت نیست که مرا اذری افریده اند نامش را بگذار عشق متولد هر ماه به ماهش همانقدر بی اختیار همانقدر ابدی...
من مادر دارم نرم تر از گل زیبا تر از اسمان،مهربان تر از خورشید و روشن تر از نور نامش را بگذار عشق فرزند به مادر...
من...من...من...قلبی دارم پر شده از تو ولی نامش را هر چه تو میخواهی بگذار من اختیار قلبم را نیز به تو داده ام .
اما کاش پروردگارم غمگین نشود و کاش اذرم به دل نگیرد وای کاش مادرم دلخور و ناراحت نشود...
من با این همه عشق چه کنم♡وقتی تو تنها معشوق دلم هستی
@helyaexol
نویسنده♡یاسی
همیشه شرین قصه ها و شرین افسانه ها برایم بی معنی بودند تا وقتی که تو را دیدم...
انگار تنها متولد شده ی سال ۲۰۱۸ کسی غیر از من نبود،انگار سال میلادی هجری شمسی جز تو نداشت،و انگار سالهاست جمادی اول من تو بودی...
تو امدی و جانم بوی تازه ای گرفت همهن عطر دلبرانه ی کتاب های نو مانند کتابهای اول دبستان،تو امدی و وجب به وجب تنم پر شده بود از لحظه های خوش تصور کنار تو بودن...
تو امدی جانم به قربانت اما نه مثل شعر توی کتابها ولی حالا چرا...
تو امدی جانم به قربانت،خوب شد که ادی و خوب شد که هستی و خوب شد که ماندی...
اینجانب معشوق عشق تو انسانی در قرن بیست و یکم،سوگند یاد میکنم...
به بلدی درخت ارزو،به بوی خوش خاطره های خوب،به جیک جیک گنجشک های نشسته بر طاقچه ی خانه،و به بلندی نامت قسم که لیلا ترین لیلای عشق تو می مانم...
میدانی چرا؟بگذار برایت از عاشقی هایم بگویم:من در نهادم عاشقی حکمرانی میکند نامش را بگذار عشق خالق به مخلوق...
من زاده ی فصل پاییزیم خودم این را انتخاب نکردم اما بی جهت نیست که مرا اذری افریده اند نامش را بگذار عشق متولد هر ماه به ماهش همانقدر بی اختیار همانقدر ابدی...
من مادر دارم نرم تر از گل زیبا تر از اسمان،مهربان تر از خورشید و روشن تر از نور نامش را بگذار عشق فرزند به مادر...
من...من...من...قلبی دارم پر شده از تو ولی نامش را هر چه تو میخواهی بگذار من اختیار قلبم را نیز به تو داده ام .
اما کاش پروردگارم غمگین نشود و کاش اذرم به دل نگیرد وای کاش مادرم دلخور و ناراحت نشود...
من با این همه عشق چه کنم♡وقتی تو تنها معشوق دلم هستی
@helyaexol
نویسنده♡یاسی
۱۵.۸k
۰۵ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.