فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۶
فیک کوک دختر کوچولوی من پارت³⁶
بعد از اینکه شکلات داغم تموم شد کوک بلند شد
کوک : بریم دیگه دیر شده
ات : باشه
بلند شدیم از رزی خدافظی کردیم و اومدیم بیرون سوار ماشین کوک شدیم
توی راه *
کوک : پس فردا تولدته فردا بریم خرید که هم لباس واسه جشن بخری هم کادویی که دوست داری
ات : باشه ممنون
توی مسیر انقد خسته بودم که سرم رو تکیه داد به صندلی و نفهمیدم کی خوابم برد
ویو کوک
وقتی رسیدیم خونه دیدم ات خوابش برد پیاده شدم رفتم از اونور ات رو براید استایل بقل کردم و بردم خونه گذاشتمش روی تخت و خودمم بدون اینکه لباسام رو عوض کنم کنارش خوابیدم
ویو ات
صبح بیدار شدم دیدم رو تختم و کوک هم بغلم خوابیده پس دیشب اون منو آورد بالا هر دومون هنوز لباس مهمونی تنمون بود
بلند شد ساعت ۷ صبح بود و گشنم هم بود پس کوک رو صدا کردم
ات : کوکیییییی
خوابالو چشم هاش رو باز کرد
کوک : هوم چیه بزار بخوابم
ات : کوک بلند شو من گشنمهههه . تازه هنوز لباس بیرونی تنت هست پاشو عوض کنننن
بلند شد و نشست روی تخت
کوک : صبح به این زودی آخه کی گشنش میشه خدایا من خوابم میاد
واسه اینکه انرژی بگیره تصمیم گرفتم این دفعه من بوسش کنم پس بلند شدم رفتم جلوش و آروم لباشو بوسیدم خواستم جدا شم که از کمرم گرفت و منو چسبوند به خودش و لباشو بیشتر روی لبام فشار داد ( طبیعیه نیشم تا سر کوچه بازه ؟ )
هنوزم آشتی نکردم باهاتون هاااا
۳۵ لایک
۳۰کامنت
بعد از اینکه شکلات داغم تموم شد کوک بلند شد
کوک : بریم دیگه دیر شده
ات : باشه
بلند شدیم از رزی خدافظی کردیم و اومدیم بیرون سوار ماشین کوک شدیم
توی راه *
کوک : پس فردا تولدته فردا بریم خرید که هم لباس واسه جشن بخری هم کادویی که دوست داری
ات : باشه ممنون
توی مسیر انقد خسته بودم که سرم رو تکیه داد به صندلی و نفهمیدم کی خوابم برد
ویو کوک
وقتی رسیدیم خونه دیدم ات خوابش برد پیاده شدم رفتم از اونور ات رو براید استایل بقل کردم و بردم خونه گذاشتمش روی تخت و خودمم بدون اینکه لباسام رو عوض کنم کنارش خوابیدم
ویو ات
صبح بیدار شدم دیدم رو تختم و کوک هم بغلم خوابیده پس دیشب اون منو آورد بالا هر دومون هنوز لباس مهمونی تنمون بود
بلند شد ساعت ۷ صبح بود و گشنم هم بود پس کوک رو صدا کردم
ات : کوکیییییی
خوابالو چشم هاش رو باز کرد
کوک : هوم چیه بزار بخوابم
ات : کوک بلند شو من گشنمهههه . تازه هنوز لباس بیرونی تنت هست پاشو عوض کنننن
بلند شد و نشست روی تخت
کوک : صبح به این زودی آخه کی گشنش میشه خدایا من خوابم میاد
واسه اینکه انرژی بگیره تصمیم گرفتم این دفعه من بوسش کنم پس بلند شدم رفتم جلوش و آروم لباشو بوسیدم خواستم جدا شم که از کمرم گرفت و منو چسبوند به خودش و لباشو بیشتر روی لبام فشار داد ( طبیعیه نیشم تا سر کوچه بازه ؟ )
هنوزم آشتی نکردم باهاتون هاااا
۳۵ لایک
۳۰کامنت
- ۱۹.۸k
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط