میدانم تا پلک بههم بزنم میآیی

می‌دانم تا پلک به‌هم بزنم، می‌آیی:
با انار و آینه در دست‌هایت
یک‌ دنیا آرامش در چشم‌هایت
و قناری کوچکی در حنجره‌اَت
که جهان را به ترانه‌های عاشقانه میهمان می‌کند.

می‌دانم تا پلک به‌هم بزنم می‌آیی
و با نگاهت، دشت‌ها را کوه
کوه‌ها را، پرنده می‌کنی.

به‌قول فروغ: من خواب دیده‌اَم!
دیدگاه ها (۲)

من از هفت سنگ می‌ترسم!می‌ترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینمکه دیوا...

من چه می دانستم؟در شبان غم تنهایی خویشعابد چشم سخن گوی توأمم...

از موسیقی میترسم! چون نمیدانم میخواهد مرا به کجایِ خاطراتم ب...

بيا برويم به صد و پنجاه سال قبل...به خانه های حوض دار، به ات...

#سلام_دوستان_صبحتون_بخیر🤗می آیی با انار و آیینه در دست‌هایت ...

.می آیی با انار و آیینه در دست‌هایت ،یک دنیا آرامش در چشم‌ها...

چو خود را ز نیکان شمردی بد/نمی گنجد اندر خدایی خودی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط