جمعه

#جمعه...
شوخیِ نابجای غروب با غربت و تنهایی‌
آسمان قانونِ دلتنگی‌ را می‌‌داند
همین است که می‌‌بارد
و می‌‌بارد
و می‌‌بارد
مجالی باشد
زیرِ سایبانِ سنگینِ روزگار
پیراهنم را هزار پاره کنم
بی‌تابانه
بر زخم‌های این تن‌ِ غریب
بر درکِ خاموش ذهن از فاصله
بر تصورِ محزونِ لحظه از خداحافظی
بر دیوانه‌ای که دست هایش بوی ویرانگی می‌‌دهند
و بر خودم
و بر روحِ خسته ی خودم
#ببارم
و ببارم
و ببارم...
دیدگاه ها (۳)

از ابتدای" نون و قلم " شاعرت شدم.در اولین نگاه ،گلم !...شاعر...

در قـــــــــــــــفس باش ای دلــــــــــــم!!دنــــــــــــ...

میروم گل میخرم، باید بفهمد عاشقمگل برایش میبرم، باید بفهمد ع...

چای دم کن با محبت میهمانت میشوممن همان قند دو پهلوی لبانت می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط