مژده دادند : سراغ دل ما می آیی
مژده دادند : سراغ دل ما می آیی
باور عشقی و بی چون و چرا می آیی
مثل صبحی که به تاریکی شب می تازد
می بری زنگ غم از خاطره تا می آیی
می شود گرمی آغوش تو آرامش من
شب که با خرمن گیسوی رها می آیی
زیر گوش دل من قاصدکی می گوید
که تو در راهی و سرشار صفا می آیی
بیگمان باور شیرین دل فرهادی
من قسم می خورم آخر به خدا می آیی
کوله بار تو پدر از خاطرهای آبی
چه زلالی تو که لبریز دعا می آیی
تا دمی گرم دمی درنفس مرده ی من
دست پر از سر بازار شفا می آیی.
باور عشقی و بی چون و چرا می آیی
مثل صبحی که به تاریکی شب می تازد
می بری زنگ غم از خاطره تا می آیی
می شود گرمی آغوش تو آرامش من
شب که با خرمن گیسوی رها می آیی
زیر گوش دل من قاصدکی می گوید
که تو در راهی و سرشار صفا می آیی
بیگمان باور شیرین دل فرهادی
من قسم می خورم آخر به خدا می آیی
کوله بار تو پدر از خاطرهای آبی
چه زلالی تو که لبریز دعا می آیی
تا دمی گرم دمی درنفس مرده ی من
دست پر از سر بازار شفا می آیی.
۶.۰k
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.