شب را تا صبح

شب را تا صبح
مهمان کوچه های بارانی
خواهم بود
و برگ برگ دفتر غمگینم را
در باران خواهم شست

آن گاه شعر تازه ام را
که شعر شعرهایم خواهد بود
با دستهای شاعرانه تو
بر دفتری که خالی است
خواهم نوشت

ای نام تو تغزل دیرینم
در باران
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب
دلم هوای تو را کرده است...




دیدگاه ها (۳)

فدای چشم قشنگت تمام بود و نبودمﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﮐﻪ ﺳﺮﻭﺩﻡ ﺑﻔﮑﺮ ﭼﺸﻢ ...

زندگی کوتاه تر از آن استکه به خصومت بگذردو قلبها ارزشمند تر ...

#ترا_ندیده_ام_ولی_ندیده_دوست_دارمتبه دست گرم عاشقی دوباره می...

#عیدتون_مبارک_التماس_دعا✨

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁خودت هم خوب میدانی چه #دشوا...

ناهید کبیری

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط