وقتی انسان برای اولین بار نارگیل سفت را برداشت

وقتی انسان برای اولین بار نارگیل سفت را برداشت،
هرگز فکر نمی‌کرد میان قالب قهوه ای رنگ آن، شیره‌ای
خوش طعم و بو و جسمی سفید و پر خاصیت باشد...!!
برای باز کردن اندیشه٬ خود را باید شکست...
عقاید و باورهای خود را،
احساس خود را،
باید روزنه‌های نو را باز کرد تا از قالب کهن و بی منطق و عادتی محیط گریخت...!
هیچ گاه مانند یک نارگیل بسته نمان....
با ذهنی نو، جهانی نو بسازیم...
چقدر زیبا می‌توان زندگی کرد وقتی می‌توانیم
معمار زندگی خودمان باشیم
دیدگاه ها (۵)

کوچ کردم که دلم را به کسی نسپارم حس خوبیست که من این همه بی ...

بعضے وقتا یڪیو دوست دارے....ولے شرایط یہ جوریہ.....ڪہ هیچوقت...

ﭼﯿﺴﺖ ﻓﺮﻕ ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺎ ﺟﺎﻧﻮﺭ؟ !ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻧﺎﺯﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺸﺮ؟ﺩﺭﻃﺒ...

همه چیز بستگی به حال و هوای دلت داره......حال دلت که خوب باش...

# رز _ سیاه PART _ 48 تهیانگ: کنار تختش نشسته بودم و دستشو ت...

داستان نویسی پارت ۷ فصل بیست و یکم: آماده‌سازی برای سفر به ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط