راستش من به یک خانه ی قدیمی تعلق دارم...
راستش من به یک خانهی قدیمی تعلق دارم...
به یک خانهی آجرنمای قدیمی با پنجره های چوبی هفت و هشتی...
به یک حیاط بزرگ پر از درخت های میوه و چنار
که وسطش یه حوض فیروزه با چند تا ماهی قرمز و یه آب نمای شش ضلعی دارد...
به جایی که هر صبح با قلقلک نور خورشید چشمامو باز می کنم
و عصر با دوستان روی تخت قدیمی گوشه حیاط میشینیم و دور هم نون و پنیر و هندوانه میخوریم...
و با عطر چای لاهیجان که توی قوری گل قرمزی دارد دم میکشد مست میشویم
و صدای خنده ها و خاطره هایی که لابلای آواز گنجشک ها گم میشود...
#Nostálgico_Time
به یک خانهی آجرنمای قدیمی با پنجره های چوبی هفت و هشتی...
به یک حیاط بزرگ پر از درخت های میوه و چنار
که وسطش یه حوض فیروزه با چند تا ماهی قرمز و یه آب نمای شش ضلعی دارد...
به جایی که هر صبح با قلقلک نور خورشید چشمامو باز می کنم
و عصر با دوستان روی تخت قدیمی گوشه حیاط میشینیم و دور هم نون و پنیر و هندوانه میخوریم...
و با عطر چای لاهیجان که توی قوری گل قرمزی دارد دم میکشد مست میشویم
و صدای خنده ها و خاطره هایی که لابلای آواز گنجشک ها گم میشود...
#Nostálgico_Time
۱۵.۸k
۲۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.