دارد گناه قلب مرا تار می کند

دارد گناه قلب مرا تار می کند
این نانجیب کار مرا زاد می کند

می خواستم وقف تو باشم ولی نشد
دنیا خلاف میل دلم کار می کند

حب الحسین قلب مرا نور می دهد
اما گناه جان مرا تار می کند

با اینکه روزها همه اش غرق غفلتم
من را نگاه لطف تو بیدار می کند

از تو عجب نیست مرا رد نمی کنی
وقتی کریم خنده به اغیار می کند ...


| حسین ایزدی |
دیدگاه ها (۷)

یک نفر هست که از پنجره‌هانرم و آهسته مرا میخواند ...گرمی لهج...

گاهی اوقات بر سر راه ِ آدمیزاد آدم هایی قرار می گیرند که فرا...

گاهی برایِ روزهایِ تلخِ بی حوصلگییک لبخندِ حقیقیبویِ خوشِ یک...

تو عشق بودیاین را از بوی تنت فهمیدمشاید هم خیلی دیر به تو رس...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ قسمت دوم : این کوفی‌ها، امام حسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط