دیوار…. قهوه های سر رفته از حوصله اتاقی که چهار طاق روی من خوابیده چشم هایی که از ساعت کار افتاده ترند وشانه های تو که زیر باران نمی روند باید گریه هایم را روی بی کسی هایم تنظیم کنم و این یعنی اوج تنهایی…
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.