سلام

سلام 💖💖
امروز می‌خوام فیک جدید رو شروع کنم ، امیدوارم که دوست داشته باشید 🖤🩶🤍



🌙فیک عشق زیر ماه سرخ 🌙

# سه پارتی


📜پارت اول 📜


& ویو ا/ت &

سلام من ا/ت هستم ، امشب تولد نامجونه ، من و بقیه اعضا می‌خوایم براش تولد بگیریم ولی جوری که خودش نفهمه بخاطر همین دیروز که نامجون بهم گفت تولدمو یادته من گفتم نه


(فلش بک به روز قبل )

نامجون : ا/ت عزیزم یک سوال دارم ؟

ا/ت : بپرس

نامجون: تولد منو یادته ؟

ا/ت : کی تولدته راستی ؟

نامجون : یعنی نمیدونی فردا تولد منه ؟!!

ا/ت : وای عزیزم ببخشید کلا یادم رفته ، میدونی که خیلی مشغول کارام بودم

نامجون : آها باشه و خب مهم نیست ( ناراحت ) و رفت .


( پایان فلش بک)

ا/ت : الانم می‌دونم ناراحته ولی چاره‌ای نداشتم ، الان ساعت ۴ بعد از ظهره و ما ساعت ۷ شب باید بریم به یک جنگل چون قراره ماه سرخ بشه و از اونجا بهتر دیده میشه ، البته جنگلش اونقدر بزرگ نیست و قراره من و اعضا ،نامجون رو بدزدیم و ببریم اونجا بعد بهش یک نقشه بدیم و وقتی مارو پیدا کرد براش تولد میگیرم 😁😁 توی این فاصله سریع رفتم آماده شدم ( عکس میکاپ و شینیون و لباسش رو می‌زارم ) بعد زنگ زدم به اعضا تا بریم ،( ۵ساعت رفتن )


~ ویو نامجون ~

از دیشب که ا/ت گفته تولد منو یادش نیست خیلی ناراحت شدم ، الانم ساعت ۵:۱۵ بعد از ظهره من رفتم خونه دیدم ا/ت نیست ، بدون توجه به این موضوع رفتم توی آشپزخونه تا غذا بخورم که یهو چند نفر ریختن داخل خونه و روی گردنم چاقو گذاشتن و گفتن اگر میخوای ا/ت زنده بمونه باید با ما بیای 😨😨چند تا عکس از ا/ت هم بهم نشون دادن که دست و پاش بسته بود 😰 گفتم باشه، رفتم توی ماشین نشستم، چشم هامو بستن و گفتن اگر میخوای ا/ت زنده بمونه کاری نکن ، من هم انقدر استرس داشتم که ۱۰ بار مردمو زنده شدم .

بعد نیم ساعت از ماشین پیاده شدیم و چشم هامو باز کردن و دیدم داخل یک جنگلی هستم ، گفتن اگر میخوای ا/ت رو ببینی باید طبق این نقشه بری و پیداش کنی .

من هم نقشه رو گرفتم و رفتم .....



& ویو ا/ت &

برای احتیاط یک ردیاب خیلی کوچیک به لباس نامجون وصل کردن که یک وقت اگر گم شد پیداش کنیم ، بعدش هم دیدم داره طبق اون نقشه پیش می‌ره


~ویو نامجون ~

توی راه به مرحله اول ماجرا رسیدم پُلی بود که مثل فیلم ها اهرم داشت و اون رو انقدر باید می‌کشیدم تا پل باز بشه ،انقدر کشیدم تا پل معلق باز شد بعدش از روی پل رد شدم و رسیدم به مرحله دوم یعنی کوه های لیز ، انقدر لیز و صاف بود که هر دقیقه امکان افتادنم بود ،به سختی از روی اونا رد شدم ساعت ۶:۳۰ دقیقه شده بود ،مرحله سوم دیگه هوا کامل تاریک بود و ماه داشت قرمز میشد راستش اول ترسیدم ولی بعدش سریع به راهم ادامه دادم ، باید از چند تا درخت بالا میرفتم تا موقعیت خودم رو بسنجم و بعدش به دریاچه ای برسم که کنارش تونلی بزرگ هست .....



بچه ها ببخشید کم شد 🙏🏻🙏🏻 ❤️ دیگه به ذهنم چیزی نرسید ،فعلا این پارت اول تا بقیش رو هم بزارم ♥️♥️🫶🏻ممنون میشم حمایت کنید 🫶🏻🫶🏻😘

شرط پارت بعد 👇🏻👇🏻

لایک :۱۵
کامنت ۱۰
😁😁😘
دیدگاه ها (۴)

واییییییییییییییییییی مرسیییییییییییییییییییییییی 🤩🤩🤩🤩😍😅😘😘😘😘...

سلام پرنسسا 💙🩵 این ادیت رو بخاطر اینکه ۹۴ تایی شدیم زدم 💜💜🌟ا...

دوباره با سم جدید وارد شدم 🤣🤣🤣

اومدم سمی تون کنم 🤣🤣😂

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط