مافیای من
مافیای من
پارت ۴
ویو جیمین
ا/ت رف تو اتاقش منم داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو دیدم تهیونگ افتاده رو زمین رفتم پیشش دکتر خبر کردم اومد گفت ضربه خورده بعد بردمش تو اتاقش کنارش نشستم
تا بهوش بیاد ببینم چی شده
(پرش زمان به وقتی که تهیونگ بهوش اومد)
جیمین: تهیونگ خوبی چیشده چرا بیهوش شدی
تهیونگ: داشتم میرفتم تو اتاقم که یکی از پشت زد تو سرم
جیمین:خب باشه من میرم ببینم ردی از خودش باقی نذاشته
بعد رفتم یه جورایی نگران ا/ت بودم بلایی سرش نیاد رفتم اتاق ا/ت تا یه
سری بهش بزنم در زدم جواب نداد درو شکوندم اومدم و که دیدم ا/ت خونی افتاده روی زمین یکی بالا سرشه داشت فرار میکرد که گرفتم گفتم اینو ببرن داخل اتاق شکنجه ببینم چرا داره این کارارو میکنه بعد دکترو خبر کردم اومد پیش ا/ت کارش که تموم شد
گفت که ا/ت حالش خوبه یه چند دقیقه دیگه بهوش میاد قفط باید یه مدت نمیتونه راه بره باید استراحت کنه
ویو ا/ت
چشمامو باز کردم دیدم جیمین کنارمه ا/ت: جیمین چیده تو چرا اینجایی
جیمین: یکی تورو با چاقو زد دکتر اومد گفت باید یه مدت استراحت کنی نمیتونی راه بری
ویو خودم 😐
جیمین: ادمین ویو خودمو از کجات دراوردی
(از تو کونم)
جیمین: اوک
بعد ا/ت رو براید استایل بغل کرد اورد تو اتاق خودش که حواصش به ا/ت باشه
ویو جیمین
بردمش تو اتاق خودم که حواسم بهش باشه
ا/ت: چرا منو اوردی اینجا
جیمین: چون حواسم بهت باشه
ا/ت: باشه حالا اونی که با چاقو منو زد چی شد
جیمین: خوب شد یادم انداختی من الان میام
رفتم تو اتاق شنکجه بستمش به سندلی جیمین: چرا داری افراد منو میکشی
؟؟: اگه نگم چی میشه
جیمین: اگه نگی میکشمت
؟؟: باید از سوهو بپرسی
جیمین: یه تیر تو مغزش خالی کرد
رفتم پیش ا/ت
ویو ا/ت
ساعت ۱۰شب بود گشنم بود میخاستم پاشم که جیمین اومد تو
جیمین: وایسا نمیتونی راه بری چی میخای؟
ا/ت: گشنمه
ویو جیمین
جیمین: خدمتکارو صدا کردم که واسه ا/ت غذا بیاره
ویو ا/ت
خدمتکار غذا رو آورد خوردم
ا/ت: من امشب کجا میخابم
جیمین: کنار من
جیمین اومد کنارم خوابم برد
(پرش زمان به 3شب)
ویو جیمین
از خواب پریدم به ساعت نگاه کردم ساعت 3شب بود خاستم بخابم که صدای تیر اومد
رفتم بیرون ببینم چیه که یهو...
ادامه دار
پارت ۴
ویو جیمین
ا/ت رف تو اتاقش منم داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو دیدم تهیونگ افتاده رو زمین رفتم پیشش دکتر خبر کردم اومد گفت ضربه خورده بعد بردمش تو اتاقش کنارش نشستم
تا بهوش بیاد ببینم چی شده
(پرش زمان به وقتی که تهیونگ بهوش اومد)
جیمین: تهیونگ خوبی چیشده چرا بیهوش شدی
تهیونگ: داشتم میرفتم تو اتاقم که یکی از پشت زد تو سرم
جیمین:خب باشه من میرم ببینم ردی از خودش باقی نذاشته
بعد رفتم یه جورایی نگران ا/ت بودم بلایی سرش نیاد رفتم اتاق ا/ت تا یه
سری بهش بزنم در زدم جواب نداد درو شکوندم اومدم و که دیدم ا/ت خونی افتاده روی زمین یکی بالا سرشه داشت فرار میکرد که گرفتم گفتم اینو ببرن داخل اتاق شکنجه ببینم چرا داره این کارارو میکنه بعد دکترو خبر کردم اومد پیش ا/ت کارش که تموم شد
گفت که ا/ت حالش خوبه یه چند دقیقه دیگه بهوش میاد قفط باید یه مدت نمیتونه راه بره باید استراحت کنه
ویو ا/ت
چشمامو باز کردم دیدم جیمین کنارمه ا/ت: جیمین چیده تو چرا اینجایی
جیمین: یکی تورو با چاقو زد دکتر اومد گفت باید یه مدت استراحت کنی نمیتونی راه بری
ویو خودم 😐
جیمین: ادمین ویو خودمو از کجات دراوردی
(از تو کونم)
جیمین: اوک
بعد ا/ت رو براید استایل بغل کرد اورد تو اتاق خودش که حواصش به ا/ت باشه
ویو جیمین
بردمش تو اتاق خودم که حواسم بهش باشه
ا/ت: چرا منو اوردی اینجا
جیمین: چون حواسم بهت باشه
ا/ت: باشه حالا اونی که با چاقو منو زد چی شد
جیمین: خوب شد یادم انداختی من الان میام
رفتم تو اتاق شنکجه بستمش به سندلی جیمین: چرا داری افراد منو میکشی
؟؟: اگه نگم چی میشه
جیمین: اگه نگی میکشمت
؟؟: باید از سوهو بپرسی
جیمین: یه تیر تو مغزش خالی کرد
رفتم پیش ا/ت
ویو ا/ت
ساعت ۱۰شب بود گشنم بود میخاستم پاشم که جیمین اومد تو
جیمین: وایسا نمیتونی راه بری چی میخای؟
ا/ت: گشنمه
ویو جیمین
جیمین: خدمتکارو صدا کردم که واسه ا/ت غذا بیاره
ویو ا/ت
خدمتکار غذا رو آورد خوردم
ا/ت: من امشب کجا میخابم
جیمین: کنار من
جیمین اومد کنارم خوابم برد
(پرش زمان به 3شب)
ویو جیمین
از خواب پریدم به ساعت نگاه کردم ساعت 3شب بود خاستم بخابم که صدای تیر اومد
رفتم بیرون ببینم چیه که یهو...
ادامه دار
۶۵.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.