تک پارتی تئودور
...
تو و تئو داشتین توی وقت ازادتون بیرون از محوطه هاگوارتز قدم میزدین.
همون طور که قدم به قدم راه میرفتین، یهو واستادی. تئو هم برگشت و نگات کرد.
بعد دو ثانیه خیره شدن به زمین، سرتو اوردی بالا و با جرئت گفتی: تئو، تو... اصلا نمیتونی منو مضطرب کنی.
تئو: عه؟ جدی؟
ات:اره، بیا امتحان کن.
لبخند زد و اومد سمتت. اروم دستش رو زیر هودیت کرد و کمرت رو گرفت و به خودش نزدیک کرد.
(ذهن ا/ت: ات نفس بکش...نفس بکشششش)
تئو: بازم سر حرفت هستی؟(خودمم دارم میمیرممممم)
بعد بوسـ✨ـیدت.
😭😭😭تموم شددددد
لایک و کامنت فراموش نکنیــــن
(خوشتون اومدددد؟)
تو و تئو داشتین توی وقت ازادتون بیرون از محوطه هاگوارتز قدم میزدین.
همون طور که قدم به قدم راه میرفتین، یهو واستادی. تئو هم برگشت و نگات کرد.
بعد دو ثانیه خیره شدن به زمین، سرتو اوردی بالا و با جرئت گفتی: تئو، تو... اصلا نمیتونی منو مضطرب کنی.
تئو: عه؟ جدی؟
ات:اره، بیا امتحان کن.
لبخند زد و اومد سمتت. اروم دستش رو زیر هودیت کرد و کمرت رو گرفت و به خودش نزدیک کرد.
(ذهن ا/ت: ات نفس بکش...نفس بکشششش)
تئو: بازم سر حرفت هستی؟(خودمم دارم میمیرممممم)
بعد بوسـ✨ـیدت.
😭😭😭تموم شددددد
لایک و کامنت فراموش نکنیــــن
(خوشتون اومدددد؟)
- ۴.۴k
- ۰۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط