دیدهاید آدمها رفتارشان را با توجه به موقعیتشان تغییر می
دیدهاید آدمها رفتارشان را با توجه به موقعیتشان تغییر میدهند؟
به تازگی وارد مرحله ای میشوند پوست اندازی میکنند؟ماشین فلان مدل میخرند میشوند تازه به ماشین رسیده!
جوری از ماشین صحبت میکنند که جد اندر جدشان را بنزسوار بدانی.دماغشان را عمل میکنند جوری خود قبلیشان را پنهان میکنند که انگار عملشده از شکم مادر متولد شدهاند.پولی به دستشان میرسد،وضعشان خوب میشود دیگر جواب تماس ملت را نمیدهند و سرشان شلوغ میشود!لباس مارک میخرند خودشان را به هزار در میکوبند که بین حرفهایشان یکجوری بفهمانند اینی که به تن میکنم فلان مارک است پس من خیلی آدم حسابیام.جهتِ صحبتشان به سمتی است که از خودشان تعریف کنند و مبادا چیزی از قلم بیفتد.کافیست دو بار به یکی از رستوران های معروف بروند عالم و آدم را باخبر میکنند.وقتی مینشینی پای صحبتشان جوری خود را مهم و بزرگ جلوه میدهند که آدم به کوچکی روحشان پی میبرد.معمولا هم آدم های دیگر را ندیده و نخورده میپندارند و معتقدند"اگر دیده و خورده بود حتما مثل من اظهار فضل میکرد".فکر میکنند اگر کسی چیزی نمیگوید در واقع چیزی ندارد که بگوید!فروتنی و اصالت برایشان معنا ندارد.میگویند دامادمان فلان جا رئیس است و هفت پیراهن آنورترش فلان کارخانه را میچرخاند.از مزیت های یک نفر بخواهند بگویند مثلا میگویند دخترِ رئیسِ بانک است!مهم نیست که هیچ دستاوردی از خودش ندارد فقط همین بس که دختر فلانیست یا فلان قدر هزینهی عمل دماغاش شده.اما چند سوال که بیشتر بپرسی حرف زدن هم یادش میرود!با قرض و وام و از اینجا مانده و از آنجا رانده خرید میکنند که خودشان را بالا بکشند.فکر میکنند مردم هم نمیفهمند.همیشه برنامه ریزی میکنند که در چه حالی دیده شوند.اگر یک بار سر زده به سراغشان بروی چارهای ندارند جز اینکه با همان شلوار گل گلیِ مامان دوز مقابلت بنشینند و همچنان از خودشان تعریف کنند.دیگران را مسخره میکنند و از داشته ها و نداشته های دیگران میگویند اما اندکی به فرهنگ و انسانیت و شخصیت نداشتهی خودشان فکر نمیکنند.چرا؟چون گمان میکنند دارند،خیلی هم زیاد دارند!هیچوقت متوجه نمیشوند که اصالت را به آنهایی نسبت میدهند که دارا بودنشان در شخصیت و کلامشان مشخص میشود و هرچه ثروت بیشتری داشته باشند سکوتشان بیشتر است.معتقدند اگر خصلت خوبی هم دارند آنقدر باید عیان باشد که دیگران بگویند نه خودشان.نمیفهمند که آدم مراماش است که میماند
فردا که نوبت زمین خوردن آنها شود تازه میفهمند دنیا چند چند است...
به تازگی وارد مرحله ای میشوند پوست اندازی میکنند؟ماشین فلان مدل میخرند میشوند تازه به ماشین رسیده!
جوری از ماشین صحبت میکنند که جد اندر جدشان را بنزسوار بدانی.دماغشان را عمل میکنند جوری خود قبلیشان را پنهان میکنند که انگار عملشده از شکم مادر متولد شدهاند.پولی به دستشان میرسد،وضعشان خوب میشود دیگر جواب تماس ملت را نمیدهند و سرشان شلوغ میشود!لباس مارک میخرند خودشان را به هزار در میکوبند که بین حرفهایشان یکجوری بفهمانند اینی که به تن میکنم فلان مارک است پس من خیلی آدم حسابیام.جهتِ صحبتشان به سمتی است که از خودشان تعریف کنند و مبادا چیزی از قلم بیفتد.کافیست دو بار به یکی از رستوران های معروف بروند عالم و آدم را باخبر میکنند.وقتی مینشینی پای صحبتشان جوری خود را مهم و بزرگ جلوه میدهند که آدم به کوچکی روحشان پی میبرد.معمولا هم آدم های دیگر را ندیده و نخورده میپندارند و معتقدند"اگر دیده و خورده بود حتما مثل من اظهار فضل میکرد".فکر میکنند اگر کسی چیزی نمیگوید در واقع چیزی ندارد که بگوید!فروتنی و اصالت برایشان معنا ندارد.میگویند دامادمان فلان جا رئیس است و هفت پیراهن آنورترش فلان کارخانه را میچرخاند.از مزیت های یک نفر بخواهند بگویند مثلا میگویند دخترِ رئیسِ بانک است!مهم نیست که هیچ دستاوردی از خودش ندارد فقط همین بس که دختر فلانیست یا فلان قدر هزینهی عمل دماغاش شده.اما چند سوال که بیشتر بپرسی حرف زدن هم یادش میرود!با قرض و وام و از اینجا مانده و از آنجا رانده خرید میکنند که خودشان را بالا بکشند.فکر میکنند مردم هم نمیفهمند.همیشه برنامه ریزی میکنند که در چه حالی دیده شوند.اگر یک بار سر زده به سراغشان بروی چارهای ندارند جز اینکه با همان شلوار گل گلیِ مامان دوز مقابلت بنشینند و همچنان از خودشان تعریف کنند.دیگران را مسخره میکنند و از داشته ها و نداشته های دیگران میگویند اما اندکی به فرهنگ و انسانیت و شخصیت نداشتهی خودشان فکر نمیکنند.چرا؟چون گمان میکنند دارند،خیلی هم زیاد دارند!هیچوقت متوجه نمیشوند که اصالت را به آنهایی نسبت میدهند که دارا بودنشان در شخصیت و کلامشان مشخص میشود و هرچه ثروت بیشتری داشته باشند سکوتشان بیشتر است.معتقدند اگر خصلت خوبی هم دارند آنقدر باید عیان باشد که دیگران بگویند نه خودشان.نمیفهمند که آدم مراماش است که میماند
فردا که نوبت زمین خوردن آنها شود تازه میفهمند دنیا چند چند است...
- ۳.۴k
- ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط