من مال توام(I'm yours)پارت6
مارک دستمو گرفت و از روی صندلی بلندم کرد و همراه خودش به اتاق برد
وارد اتاق شدیم......اتاق بزرگی بود.........2 تخت داشت.....یه سوییت بود.......حموم آشپزخونه ......خیلی لوکس بود
همون لحظه حس کرد صدای قفل کردن در میاد....برگشتم دیدم مارک داره درو قفل میکنه
میا:* مارک&
*د..اری چیکار میکنی
مارک چیزی نگفت و نزدیکم شد....
&دختره ..حواست باشه چه غلطی داری اینجا میکنی......دست از پا خطا کنی...کشتمت
به خودم لرزیدم
&اون تخت کنار دیوارو ببین اون مال توعه.جرات داری بهم دست بزن...دستت بهم بخوره پوستتو کندم گرفتی یا نه
یه دفعه یاد اکسم افتادم و بغضم ترکید.
&(داد زدن)گفتم ساکت شو شنیدی یا نه!!!!!!
با دست جلوی دهنمو به زور گرفتم که صدام در نیاد
مارک رفت و کتش دراورد و نشست پای لپتاپ
رفتم سمت تختم و رفتم زیر پتو و سعی کردم اروم اروم گریه کنم
فردا صبح*
با صدای در بلند شدم.دیدم کسی خونه نیست.بلند شدم و رفتم سر یخچال و یه بطری آب برداشتم و خوردم.دیدم رو میز یه کاغذه.برداشتم و خوندم.....نوشته بود ساعت 9 برم برای عکسبرداری......از اون ورم ساعت 14 ناهار با یه سری ادم مهمم....زیرشم نوشته بود از لباسای کمد انتخاب کن لباسای خودت داغونن...یع لحظه بهم برخورد یادم اومد که راست میگه.........یه لباس از تو کمد برداشتم (اص دو )
از خونه بیرون رفتم و با اسانسور رفتم پایین.دیدم یه خانم اومد سمتم
@ سلام خانم
*ام سلام
@من منیجرتونم
*الان تو برنامه چی نوشته
@عکاسی با آقای جئون
*جئون کیه
@خانم شوخی میکنین....شوهرتون.
*ااا بله...
منو به سمت یه اتاق برد
یه عالمه ادم اونجا بودن و داشتن کار میکردن
و مارک رو دیدم
زیر دست ارایشگرا بود.
وقتی یه لحظه برگشت....دیدمش....انقدر جذاب شده بود که صدای قلبمو میشنیدم......
وارد اتاق شدیم......اتاق بزرگی بود.........2 تخت داشت.....یه سوییت بود.......حموم آشپزخونه ......خیلی لوکس بود
همون لحظه حس کرد صدای قفل کردن در میاد....برگشتم دیدم مارک داره درو قفل میکنه
میا:* مارک&
*د..اری چیکار میکنی
مارک چیزی نگفت و نزدیکم شد....
&دختره ..حواست باشه چه غلطی داری اینجا میکنی......دست از پا خطا کنی...کشتمت
به خودم لرزیدم
&اون تخت کنار دیوارو ببین اون مال توعه.جرات داری بهم دست بزن...دستت بهم بخوره پوستتو کندم گرفتی یا نه
یه دفعه یاد اکسم افتادم و بغضم ترکید.
&(داد زدن)گفتم ساکت شو شنیدی یا نه!!!!!!
با دست جلوی دهنمو به زور گرفتم که صدام در نیاد
مارک رفت و کتش دراورد و نشست پای لپتاپ
رفتم سمت تختم و رفتم زیر پتو و سعی کردم اروم اروم گریه کنم
فردا صبح*
با صدای در بلند شدم.دیدم کسی خونه نیست.بلند شدم و رفتم سر یخچال و یه بطری آب برداشتم و خوردم.دیدم رو میز یه کاغذه.برداشتم و خوندم.....نوشته بود ساعت 9 برم برای عکسبرداری......از اون ورم ساعت 14 ناهار با یه سری ادم مهمم....زیرشم نوشته بود از لباسای کمد انتخاب کن لباسای خودت داغونن...یع لحظه بهم برخورد یادم اومد که راست میگه.........یه لباس از تو کمد برداشتم (اص دو )
از خونه بیرون رفتم و با اسانسور رفتم پایین.دیدم یه خانم اومد سمتم
@ سلام خانم
*ام سلام
@من منیجرتونم
*الان تو برنامه چی نوشته
@عکاسی با آقای جئون
*جئون کیه
@خانم شوخی میکنین....شوهرتون.
*ااا بله...
منو به سمت یه اتاق برد
یه عالمه ادم اونجا بودن و داشتن کار میکردن
و مارک رو دیدم
زیر دست ارایشگرا بود.
وقتی یه لحظه برگشت....دیدمش....انقدر جذاب شده بود که صدای قلبمو میشنیدم......
۴.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.