Withered flower
🥀گل پژمرده 🥀 پارت سه:ویو ا.ت: یک چیز گرم پشت سرم حس کردم نمیدونم چی شد که دیدم جونگین لباشو وحش❌شیانه روی لبای من میماله و بوسم میکنه ......و از اون موقع به بعد رو هیچی یادم نیومد
ویو جونگین:اون رو آوردم توی خونه ام چون موقع بوسیدنش بیهوش شد
ا.ت: اینجا کجاست ؟
جونگین:آه بالاخره بیدار شدی؟ تو خیلی سنگینی به زور آوردمت اینجا
ا.ت:آره بیدار شدم و من برای چی اینجام ؟ درضمن من فقط ۴۵کیلو هستم!
جونگین: خب ببخشید.....👈🏼👉🏼
ا.ت: وایسا ببینم نکنه تو دیشب با من.....چیز ......چیزه ؟......کردی!😶🌫️
جونگین: چیز کردم ؟
منظورت چیه ؟
آه خب......
چطوره ؟
ویو جونگین:اون رو آوردم توی خونه ام چون موقع بوسیدنش بیهوش شد
ا.ت: اینجا کجاست ؟
جونگین:آه بالاخره بیدار شدی؟ تو خیلی سنگینی به زور آوردمت اینجا
ا.ت:آره بیدار شدم و من برای چی اینجام ؟ درضمن من فقط ۴۵کیلو هستم!
جونگین: خب ببخشید.....👈🏼👉🏼
ا.ت: وایسا ببینم نکنه تو دیشب با من.....چیز ......چیزه ؟......کردی!😶🌫️
جونگین: چیز کردم ؟
منظورت چیه ؟
آه خب......
چطوره ؟
- ۱.۷k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط