رویش سپید بود و مرا موسپید کرد

....
رویش سپید بود و مرا موسپید کرد
کاری که برف با سر و سیمای بید کرد
.
از خون من حنا به سرش بست،
مثل آن فرمانده ای که لشکر خود را شهید کرد
.
چون آهویی که طفلش اسیر پلنگ هاست
چشمان پر امید مرا نا امید کرد
.
آخر غروب غمزده ای رفت و ..
آسمان خورشید را قدم به قدم ناپدید کرد
.
این زندگی بدون تو از مرگ بدتر است
باید برای داغ تو فکری جدید کرد
دیدگاه ها (۵)

ده حقیقت در مورد تو :۱. تو در حال خوندن این متن هستی۲. احتما...

.زن های معمولی را بیشتر درک کنید!!زن معمولی نمیتواند هفت قلم...

تقدیم_به_عشقم ❤ ️اونقدر دوسـتت دارم ڪہپـروانہ‌ها گیج مےشنگـل...

من که از آتش هجران تو دلسوخته امآتش عشق به ک...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط