رویش سپید بود و مرا موسپید کرد
....
رویش سپید بود و مرا موسپید کرد
کاری که برف با سر و سیمای بید کرد
.
از خون من حنا به سرش بست،
مثل آن فرمانده ای که لشکر خود را شهید کرد
.
چون آهویی که طفلش اسیر پلنگ هاست
چشمان پر امید مرا نا امید کرد
.
آخر غروب غمزده ای رفت و ..
آسمان خورشید را قدم به قدم ناپدید کرد
.
این زندگی بدون تو از مرگ بدتر است
باید برای داغ تو فکری جدید کرد
رویش سپید بود و مرا موسپید کرد
کاری که برف با سر و سیمای بید کرد
.
از خون من حنا به سرش بست،
مثل آن فرمانده ای که لشکر خود را شهید کرد
.
چون آهویی که طفلش اسیر پلنگ هاست
چشمان پر امید مرا نا امید کرد
.
آخر غروب غمزده ای رفت و ..
آسمان خورشید را قدم به قدم ناپدید کرد
.
این زندگی بدون تو از مرگ بدتر است
باید برای داغ تو فکری جدید کرد
- ۸۱۲
- ۱۰ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط