....
....
رویش سپید بود و مرا موسپید کرد
کاری که برف با سر و سیمای بید کرد
.
از خون من حنا به سرش بست،
مثل آن فرمانده ای که لشکر خود را شهید کرد
.
چون آهویی که طفلش اسیر پلنگ هاست
چشمان پر امید مرا نا امید کرد
.
آخر غروب غمزده ای رفت و ..
آسمان خورشید را قدم به قدم ناپدید کرد
.
این زندگی بدون تو از مرگ بدتر است
باید برای داغ تو فکری جدید کرد
رویش سپید بود و مرا موسپید کرد
کاری که برف با سر و سیمای بید کرد
.
از خون من حنا به سرش بست،
مثل آن فرمانده ای که لشکر خود را شهید کرد
.
چون آهویی که طفلش اسیر پلنگ هاست
چشمان پر امید مرا نا امید کرد
.
آخر غروب غمزده ای رفت و ..
آسمان خورشید را قدم به قدم ناپدید کرد
.
این زندگی بدون تو از مرگ بدتر است
باید برای داغ تو فکری جدید کرد
۸۰۰
۱۰ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.