فقط یک مشت برگ زرد و نارنجیه دیگه ...
فقط یکمشت برگ زرد و نارنجیه دیگه ...
چرا شلوغش کردین ؟
نمی دونم اول مهر که میشه اینا از جون من و پنجره چی می خوان ؟...
حالا که نه سازم کوکه ...تا به زبان خودم سرت فریاد بزنم ...
نه مدادمو تراشیدم ...تا دست دلمو برات رو کنم ؟
نه تو هستی ....
نه قراره بیایی....
تا دوباره دخترک پاییزیت رو در آغوش بگیری ....
نه موهام مثل اون روزا بلنده ...
نه دیگه جوووونم ...نه زیبا....نه عاشق
نه اسمت یادمه ...نه دیگه هوات با منه ...
نه دوسِت دارم ....نه می خوام داشته باشم ...
پاییزو کجای این خالیِ خیالیِ خانمان سوزم جا بدم آخه ؟
#زهره_حدادی #ازدواج
چرا شلوغش کردین ؟
نمی دونم اول مهر که میشه اینا از جون من و پنجره چی می خوان ؟...
حالا که نه سازم کوکه ...تا به زبان خودم سرت فریاد بزنم ...
نه مدادمو تراشیدم ...تا دست دلمو برات رو کنم ؟
نه تو هستی ....
نه قراره بیایی....
تا دوباره دخترک پاییزیت رو در آغوش بگیری ....
نه موهام مثل اون روزا بلنده ...
نه دیگه جوووونم ...نه زیبا....نه عاشق
نه اسمت یادمه ...نه دیگه هوات با منه ...
نه دوسِت دارم ....نه می خوام داشته باشم ...
پاییزو کجای این خالیِ خیالیِ خانمان سوزم جا بدم آخه ؟
#زهره_حدادی #ازدواج
۸۹۲
۰۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.