وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن

وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن....

هر دو تون موهاتون رو چتری زده بودید تا بریزه روی چشماتون و رنگ چشمتون کمتر معلوم بشه.....
بالاخره یه روز موقع انجام نمایش مدرسه که تو نقش سفید برفی رو داشتی و سوبین نقش شاهزاده بعد از نمایش دونفر دستات رو گرفتن و ماسکت رو برداشتن سرت رو انداختی پایین ولی ملکه زیبایی مدرسه که بدجوری میخواست حالت رو بگیره صورتت رو گرفت بالا و چتری هات رو با گیره به بالای موهات وصل کرد....
نفس ها در سینه حبس شد...
لب های برجسته و صورتی....
پوست سفید....
چشم های آبی و موهای مشکی....
همون لحظه یی جو اومد و ماسکت رو بهت داد و چتری هات رو مرتب کرد...اما وقتی میخواستید برید ماسک اون رو هم از صورتش برداشتن...
چشمای زیتونی‌....
لب های کِرِمی برجسته....
و پوست سفید و موهای مشکی....
هر دوتون شدید ملکه های جدید مدرسه...‌دیگه ماسک نمیزدید و بجای آشغال و خوراکی های کپک زده، نامه های عاشقانه زیر میز هاتون بود
چندوقت بعد....یونجون افتاده بود دنبال یی جو...یونجون پر انرژی تر و برونگرا تر از سوبین بود، و یی جو کل وقتش رو صرف فرار کردن از دست یونجون میکرد...
دخترای مدرسه درکش نمیکردن که چرا باید از دست یونجون در بره.

#درخواستی
دیدگاه ها (۰)

وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن....P³(یونجون: & سوبین: - ا.ت...

هپی ۳۰۰ تایییییی

وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن....P¹از وضعیتت خسته شده بودی...

وقتی توی مدرسه برات قلدری میکردن....کانگ یی جوخواهر ا.ت#چوی_...

اسم رمان: آخرین نگاهشخصیت اصلی:هاناگاکی میوا بستگان:پدر و ما...

‌‌: 사랑 ‌‌‌𝂄 𝗜 𝗸𝗻𝗼𝘄 𝘆𝗼𝘂 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝗺𝗲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط