تو در تقدیر من هستی و در جانی
تو در تقدیر من هستی و در جانی
کجا ،کی، در کنار من تو می مانی
زنم پرسه به کوی عشق با یادت
بگو پس تو کجای کوچه پنهانی
و من چندی شدم عاشق و دلداده
بگو ای یار پیش کی تو مهمانی
به یادت ساختم کاشانه ای با جان
چو یادم خشک شد ای ابر بارانی
شده تاریک رویاها و هم، خوابم
همانی تو برایم ماه تابانی
به جانم عشق تو افتاد و دنیایی
همه دانند بر جانم تو سامانی
رسد روزی در آغوش تو آرامم
بیا ای آرزو ، امــیـــــد پایانی
کجا ،کی، در کنار من تو می مانی
زنم پرسه به کوی عشق با یادت
بگو پس تو کجای کوچه پنهانی
و من چندی شدم عاشق و دلداده
بگو ای یار پیش کی تو مهمانی
به یادت ساختم کاشانه ای با جان
چو یادم خشک شد ای ابر بارانی
شده تاریک رویاها و هم، خوابم
همانی تو برایم ماه تابانی
به جانم عشق تو افتاد و دنیایی
همه دانند بر جانم تو سامانی
رسد روزی در آغوش تو آرامم
بیا ای آرزو ، امــیـــــد پایانی
- ۸۳۲
- ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط