کاش یکی بود که توی کوچهها داد می زد

کاش یکی‌ بود که توی کوچه‌ها داد می زد :
خاطره خشکیه . . .
خاطره خشکیه . . .
آنوقت همه ی خاطراتم را
همان هایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارند را
می ریختم تو کیسه...
و می دادم به او
و می رفت ردِ کارش !
همان خاطراتی که ...
عوض کردنشان با نیم سیر نمک هم غنیمت است
نمکی که بتوانم هر روز رویِ زخمهایم بریزم
تا دردشان را از دست ندهند
زخمهایی که نبایند فراموش شوند
همان زخم هایی که خاطراتم به جانم گذاشتند..!!


‎‌‌
دیدگاه ها (۱)

یادت باشه!گذشته رو اگه به دوش بکشیکمرت خم میشهولی اگه بذاری ...

مسافر بی بدرقه مڹاینقدر بی صدا رفتی ڪہ از وداع جا ماندمباز ب...

یک بار لبخند بزنی..خلاصه میکنم شعرهایم را در لبانت!!

دوستش داری ؛یادت باشه فقط دوست داشتن کافی نیست ؛عشق مراقبت م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط