روبروی باد نشستم

روبروی باد نشستم
گاه شعری نوشتم
برای کسی که می دانست
عشق چیست

می دانی دنیای ما
این نبود
خرابش کردی
عهدی بستی
شکستی
قول دادی....نماندی

فقط قابِ پنجره
می داند انتظار چیست
اما تو نمی دانی
فصل یعنی چه
انتظار یعنی چه
و
روزهایت می گذرد

تو
بی بهانه ترین آدمی بودی
که بی بهانه
عهدت را
شکستی.
دیدگاه ها (۱)

باید همه چیز را فراموش کنمنو‌جوانیم راو روزهایی که گذشت نمی ...

‍ التیام زخمهایم شودر این روزهای غمرده.سهم من ازتودلتنگی نیس...

چشمان منمشتاقِ نگاهِ توستمن بازتابِ عشق در نگاهِ تو هستممن ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط