یک نفر هست که مثل من و شعرم تنهاست

یک نفر هست که مثل ِ من و شعرم تنهاست
یک نفر هست که در قافیه هایم پیداست

یک نفر هست که رویای ِ من است و قلمم
یک نفر هست که همچون قلم ِ من شیداست

یک نفر هست که شَه بیت ِ غزلهای من است
یک نفر هست طلوع سحری ، از فرداست

یک نفر هست ، ز آرامش ِ من طوفانیست
یک نفر هست ، سرود ِ خوش ِ موج ِ دریاست

یک نفر هست،مرا سوی خودش میخواند
یک نفر هست، به تنهایی ِ من ، بی همتاست

یک نفر هست، تمنای دل ِ شیرین است
یک نفر هست که مجنون شده ی بی لیلاست

یک نفر هست که زندانی ِ افکار ِ من است
یک نفر هست که افتاده به دام عَذراست

یک نفر هست دلش همچو دل ِ من خون است
یک نفر هست که فریاد ِ سکوتش ، غوغاست

یک نفر هست . . .
دیدگاه ها (۲)

پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟گفت : فردی بی خیال و ...

بس کن ای شیخ مرا منع زِ میخانه مکنزهر مار این دو سه تا ساغر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط