غریبانه پارت²²

غریبانه پارت²²
‌_وووای خیلی خوبه این لباس خیلی عالیع عاشقش شدم
&عالیه بریم؟
_بله
رسیدیم جنگل چند تا از دوستاش و دوست دختراشون هم اومدن
×سلام مارتی خوبی
&سلام خوبم تو خوبی؟
×اره خوبم این دختره کیه؟
& روبیه دوست دخترم

رفتیم نشستیم رو صندلی
ازمارتی خواستم بیاد کنار ماشین تا ازش یه سوال بپرسم
&جانم روبی
_میشه بگی چرا به اینا گفتی من دوست دخترتم؟
&روبی من خیلی دوست دارم دلم میخواست این مدت بهت بگم اما وقت نمیشد بامن میشی؟
_مارتی مطمعنم داری اشتباه میکنی چرا از من خوشت اومده؟
&رفتارت کارات داره دیوونم میکنه مطمعنم عاشقت شدم لطفا قبول کن لطفا
از خوشحالی بال در اوردم و جواب بله دادم و همدیگه رو بوس کردیم لبش بهم ارامش میداد دستاش عین یه کوه بود بودنش به دنیا می ارزید
&خب خانم بریم؟
_باشه
×هی شما دوتامرغ عشق کجا رفتین
_ ام مارتی کارم داشت
×اوک
کنار هم نشستیم و اون دستاش روی رونم بود عالی بود حس خیلی خوبی داشتم
شب شد و رفتیم داخل چادرامون
دراز کشیدع بودیم خیلی خسته بودم و دستاش روی شکمم بود
&تو خیلی بهم حس خوبی میدی خیلی خوبی
_منم خیلی ازت خوشم اومده حس میکنم همه چیز منی
کلی همدیگه رو بوسیدیم
دستاش نزدیک شلوارم بود و هی سعی داشت درش بیاره که من گفتم..
_میشه تمومش کنیم؟
&راحت نیستی
_نمیخوام اینطوری باشی از اولش
&باش
&🥱♥️
شب بخیر
_شب خوش