عروسکم

پارت:۱۹
جیمین ویو :
دفترشو به زور گرفتم و با ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،خودم مواجه شدم
برگام ریخته بود اون تمام مدت داشت نقاشی منو میکشید
جیمین : رزی من ..
جیمین ویو :
برگشتم و دیدم رزی داره گریه میکنه
جیمین : رزی خوبی؟
رزی همچنان داشت اشک از چشماش میومد
راوی : رزی امد بلند شه که جیمین دست رزی رو میگیره
ویو رزی :
وقتی اون ابرو ریزی اتفاق افتاد هیچی برام مهم نبود ، باگرفتن دستم توسط جیمین نابود شدم
راوی : رزی و جیمین روبه روی هم وایساده بودن دستای رزی با دستای جیمین پوشیده شده بود رزی و جیمین به چشمای هم نگاه میکردن و رزی گریه اش قط شده بود
جیمین : رزی چرا فرار میکنی،به نظرت بهتر نیس نظر منم بدونی؟(عشقولانه)
راوی : رزی بدون اینکه حرفی بزنه بغضش ترکید و جیمین بغلش کرد
ویو رزی : بغلش برام احساس ارامش بود میتونستم تمام روز تو بغلش گریه کنم
راوی : جیمین موهای رزی رو ناز میکرد و عاشقانه بغلش کرده بود ووووووو جیمین صورت رزی رو تو دستاش قاب کرد
جیمین : دیگه گریه نکنی ها
راوی : رزی سر تکون داد
جیمین : با اجازه
رزی : چی با اجازه ؟
ویو رزی :
نذاشت حرفمو تموم کنم که لباشو گذاشت رو لبام خوب منم همراهی کردم،نمیتونستم فرصت و از دست بدم برای همین مخالفت نکردم
ویو جیمین :
هیچی حرفی ندارم ولی داشتم لذت میبردم تا اینکه لبام و از لباش جدا کردم
رزی : جیمین
جیمین : چیه عشقم
رزی : من عاشقتم دلم میخواد باهات پیرشم
راوی : جیمین سرشو چسبوند به سر رزی
جیمین : ولی من میخوام تا اخر عمرم با تو جوان بمونم
راوی : رزی شروع به خنده کرد
جیمین : میشه ادامه بدم
رزی : حتما
ویو جیمین :
دوباره شروع کردم بوسیدن لباش اما این دفعه یکم وحشی تر
نویسنده : مطمعنی یکم ؟🦒

توی کلاس :
تهیونگ رفت بالای سر لیسا
ته : سلام
لیسا : سلام
ته : بیا بیرون
لیسا : چرا
ته : بیا بهت میگم
لیسا : نمیام
ته : پس همینجا میگم
لیسا : بنال
ته : میخوام معامله کنیم
راوی : لیسا نیشخند زد
لیسا : خوب چی با چی
ته : پس اهل معامله ای
لیسا : اگه سود داشته باشه چرا که نه
ته : تو به من امار جنی و میدی
لیسا : تو در جبرانش چیکار میکنی ؟
ته : کوک و بهت میدم
لیسا : کوک به من چه ربطی داره ؟(تته پته)
ته : خودتو نزن به اون راه هیچکس نفهمه من میفهمم که رو کوک کراشی
لیسا : باید فکر کنم
ته : ۳ ثانیه وقت داری
لیسا : چی
ته : یک ،، دو
لیسا : قبوله
ته : ماشالا
دست دادن


بای بای 🦄