پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد

پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
گفت : سربند یا زهرا !
گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟
گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …
#وداع_با_لاله_ها
#تمام_آبروی_ما
دیدگاه ها (۰)

سلام بر آنهایی که رفتند؛ تا بمانند و نماندندتا بمیرند#وداع_ب...

بسم رب الش❤️ه❤️دادلم تنگ شدهبرا اینجا نوشتن از ش🌹ه🌹دا … فقط ...

به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید …می خواهم هم چون دهها ش🌹ه🌹ید...

به مادر قول داده بود بر می گردد …چشم مادر که به استخوان های ...

روز مادر بود...میدانستم آرمان یادش نمیرود...آمد توی خانه پیش...

خسته از سرکار برگشتم خونه . .مشغول خوردن شام بودم که داداشم ...

P¹³که دستم رو گرفت و رو به خودش کرد+ چرا داشتی نگام میکردی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط