به مادر قول داده بود بر می گردد

به مادر قول داده بود بر می گردد …
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد
لبخند تلخی زد و گفت :
بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت
#وداع_با_لاله_ها
#تمام_آبروی_ما
دیدگاه ها (۱)

به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید …می خواهم هم چون دهها ش🌹ه🌹ید...

پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …پرسیدم : دنبال چی م...

گفتند ش🌹ه🌹ید گمنامه ،پلاک هم نداشت، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ...

به خدا قسم گمنام بودن بهتر استاز اینکه فردا افرادی وصایایم ر...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط