blood voice
blood voice
(صدای خونین )
part 1
روزی دیگر در دکال انجیل بود . نیکولای مانند همیشه سیگما و بقیه اعضا را مورد اذیت و ازار قرار میداد و سیگما همانطور که حرث میخورد به برگه های روبه رویش جشم دوخته بود که مربوط به کازینو بودنند روی برخی از انان را پر از جملات و برخی دیگر را امضاء میکرد که این امضاء ها برای خرید و فروش وسایل برای افراد درون کازینو بود . و دراخر فئودور او بیشتر وقت خود را درون اتاق بود . گاهی کتابی را از بین کتاب های کتاب خانه اش بر میداشت و مطالعه میکرد ,گاهی در مورد چیز خاصی تحقیق و یا ازمایشی انجام میداد و بیشتر اوقات پشت لپ تاپش مینشست و با ان مشغول میشد . اما یک روز اتفاقی رخ داد که تا کنون رخ نداده بود !فئودور دو محلول ضد یکدیگر را مخلوط کرده بود ! و پس از دقایقی ان محلول مانند بمب ساعتی منفجر شده بود . اتاق فئودور در حاله ایی بنفش رنگ فرو رفته بود و صدایی ترسناک کل دکال را پر کرده بود تمامی اعضا به سمت اتاق فئودور هجوم بردند تا از ماجرا با خبر شوند. همگی کنجکاوانه به حاله نگاه میکردند که نیکولای با صدایی که در ان نگرانی موج میزد پرسید
-داس کون حالت خوبه ؟
صدایی ضعیف ونازک جوابش راداد
+اره خوبم چیزی نیست .
نیکولای تا امد سوال بعدی را بپرسد که جیغی زنانه و بلند او را متوقف کرد !
انتقاد کنید و نظر بدید
ابن ایده مال خودمه
(صدای خونین )
part 1
روزی دیگر در دکال انجیل بود . نیکولای مانند همیشه سیگما و بقیه اعضا را مورد اذیت و ازار قرار میداد و سیگما همانطور که حرث میخورد به برگه های روبه رویش جشم دوخته بود که مربوط به کازینو بودنند روی برخی از انان را پر از جملات و برخی دیگر را امضاء میکرد که این امضاء ها برای خرید و فروش وسایل برای افراد درون کازینو بود . و دراخر فئودور او بیشتر وقت خود را درون اتاق بود . گاهی کتابی را از بین کتاب های کتاب خانه اش بر میداشت و مطالعه میکرد ,گاهی در مورد چیز خاصی تحقیق و یا ازمایشی انجام میداد و بیشتر اوقات پشت لپ تاپش مینشست و با ان مشغول میشد . اما یک روز اتفاقی رخ داد که تا کنون رخ نداده بود !فئودور دو محلول ضد یکدیگر را مخلوط کرده بود ! و پس از دقایقی ان محلول مانند بمب ساعتی منفجر شده بود . اتاق فئودور در حاله ایی بنفش رنگ فرو رفته بود و صدایی ترسناک کل دکال را پر کرده بود تمامی اعضا به سمت اتاق فئودور هجوم بردند تا از ماجرا با خبر شوند. همگی کنجکاوانه به حاله نگاه میکردند که نیکولای با صدایی که در ان نگرانی موج میزد پرسید
-داس کون حالت خوبه ؟
صدایی ضعیف ونازک جوابش راداد
+اره خوبم چیزی نیست .
نیکولای تا امد سوال بعدی را بپرسد که جیغی زنانه و بلند او را متوقف کرد !
انتقاد کنید و نظر بدید
ابن ایده مال خودمه
۳.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.