میراث ابدی 💜پـارت¹⁸💜 کپ👇

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با صدای مانیا چشامو باز کردم و با دیدن چیزی که جلوم بود به دختر بودن این دو تا شک کردم........
مانیا: چطوریم؟
ــ شما پسرید؟
مانیا: یعنی ما اونقدر شبیه پسرا شدیم؟
ــ آره. صب کن ببینم باز به لباسای من دست زدی؟
مانیا: نبابا رفتیم خودمون خریدیم. فقط مامان و بابا خونه نیستن بدو زود بزنیم از خونه بیرون.
ــ آهان باشه. شما برید بیرون من لباسای مخصوص بپوشم.
مانیا: باشه.
رفتن بیرون. واقعا چرا اینا پسر به دنیا نیومدن؟ اینا که بیشتر شبیه پسرن تا دختر. رسیدیم به محل قرار. جیمین و جین اومده بودن......
جیمین: با اونا هماهنگ کردم.
جین: چقدر بهتون میاد.
اینو با طعنه گفت.........
مانیا: بله ما هر طوری که باشیم از شما بهتریم.
جیمین: ببینید بچه ها تو بازی از اینا بازیاتون دربیارید هر دوتانو تنبیه میکنم.
مانیا: باشه. ایشششش.
جین: باشه.
جیهوپو خواهرشم اومدن. رفتیم زمین بازی. اومده بودن.......
بنگ چان: منتظرتون بودیم. این سه تا دیگه کین؟
مانیا: اینو به درخت میگن.
معلوم بود مانیا ازش خوشش نیومده بود..
*مانیا
ایشش از این پسره هم خوشم نمیاد. رفتم کنار جین. قدش خیلی بلنده......
ــ هیی سرتو بیار پایین.
سرشو آورد پایین.....
ــ خط حمله ای دیگه؟
جین: آره چطور؟
ــ منم خط حمله هستم. باید روی این پسره رو کم کنیم.
جین: موافقم.
پسره: عالیجناب چی میگید؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #bts