£تا چند سال
£تا چند سال
+مهم نیس تا چند سالگی یادت که نرفته پدرش پدرش رقیب جئون بوده و لی لونا نباید بفهمه دختر خاله جئون پدرش رو کشته
خب خب توضیح
بچه ها ماری و ماریا مادر های جین و لوناهستن به تر تیب نوشتن
بچه ها ماریا مادر لونا با پدر لونا اجبار ازدواج میکنه و میفهمه که پلیسه ولی چون عاشقش میشه به کسی نمیگه
پدر لونا هم یونگ عاشق مادره میشه ولی هاری که یک مافیا خطرناکی بوده و دختر خاله جعون جونگکوک هست میفهمه
پدر لونا رو میکشه و چون ماریا بهشون خیانت کرده ماریا و ماری رو هم میکشه
دو ساعت قبل نیرو های ماری میفهمن و اعلام میکنن ولی نیرو های ماری و ماریا بیشترشان جاسوس بودن
و میرم تو تیم رقیب
یعنی هاری
اسم تیم ها ی پلنگ سیاه هست
لونا در اصل باید پلیس بشه
دوساعت قبل که نیرو ها میفهمند ماری میره پیش ماریا و بهش میگه لونا و جین هم همراه هم هستن
تا اینکه لیانا و نامی کمین میکنن تا اونا تیر بخورن
و قبلش داشتن با مادرا صحبت میکرن
نقشه ماریا این بوده که لونا از گذشته خبر دار بشه و داخل صندوقی همه چیز رو توضیح میده ولی لونا بچه بود
لیانا نقشه داره که لونا بفهمه و بره خونشون
و صندوق رو پیدا کنه ولی از طرفی لونا تمام چهر هارو یادشه
پس باید از الان ببرتش
سن شانزده سالگی
زمان حال
~اره یادمه کیه که فراموش کنه
£حقیقتا با این اتفاق هایی که پیش آمده تمام چهره ها یادشه
~خب پس باید چکار کنیم
£میدیمش دست خانواده مین
~یعنی چی
£میدمش پیش دختر خاله مین یونگی
~خب
£بعدش اون تمام کار های لازم رو انجام میده و جوری لونا رو سرگرم میکنه که.....
~مطمینی
£اره چون نمیدونم باید به حرف مادرش توجه کنم
~درسته
£پس
~جای حرف نیست باید این کار رو کرد
£ولی اون
~یادت نره امیلی هم پلیسه
£درسته که از خانواده رونده شده
~اهوم
£موفق باشی مونی
~توهم پرنسسم
£یااااا
~بای
£بای
+مهم نیس تا چند سالگی یادت که نرفته پدرش پدرش رقیب جئون بوده و لی لونا نباید بفهمه دختر خاله جئون پدرش رو کشته
خب خب توضیح
بچه ها ماری و ماریا مادر های جین و لوناهستن به تر تیب نوشتن
بچه ها ماریا مادر لونا با پدر لونا اجبار ازدواج میکنه و میفهمه که پلیسه ولی چون عاشقش میشه به کسی نمیگه
پدر لونا هم یونگ عاشق مادره میشه ولی هاری که یک مافیا خطرناکی بوده و دختر خاله جعون جونگکوک هست میفهمه
پدر لونا رو میکشه و چون ماریا بهشون خیانت کرده ماریا و ماری رو هم میکشه
دو ساعت قبل نیرو های ماری میفهمن و اعلام میکنن ولی نیرو های ماری و ماریا بیشترشان جاسوس بودن
و میرم تو تیم رقیب
یعنی هاری
اسم تیم ها ی پلنگ سیاه هست
لونا در اصل باید پلیس بشه
دوساعت قبل که نیرو ها میفهمند ماری میره پیش ماریا و بهش میگه لونا و جین هم همراه هم هستن
تا اینکه لیانا و نامی کمین میکنن تا اونا تیر بخورن
و قبلش داشتن با مادرا صحبت میکرن
نقشه ماریا این بوده که لونا از گذشته خبر دار بشه و داخل صندوقی همه چیز رو توضیح میده ولی لونا بچه بود
لیانا نقشه داره که لونا بفهمه و بره خونشون
و صندوق رو پیدا کنه ولی از طرفی لونا تمام چهر هارو یادشه
پس باید از الان ببرتش
سن شانزده سالگی
زمان حال
~اره یادمه کیه که فراموش کنه
£حقیقتا با این اتفاق هایی که پیش آمده تمام چهره ها یادشه
~خب پس باید چکار کنیم
£میدیمش دست خانواده مین
~یعنی چی
£میدمش پیش دختر خاله مین یونگی
~خب
£بعدش اون تمام کار های لازم رو انجام میده و جوری لونا رو سرگرم میکنه که.....
~مطمینی
£اره چون نمیدونم باید به حرف مادرش توجه کنم
~درسته
£پس
~جای حرف نیست باید این کار رو کرد
£ولی اون
~یادت نره امیلی هم پلیسه
£درسته که از خانواده رونده شده
~اهوم
£موفق باشی مونی
~توهم پرنسسم
£یااااا
~بای
£بای
۵.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.