به حرف سهراب چشمانم راشستم...

به حرف سُهراب چشمانم را شستم جورِ دیگری هم دیدم اما ‌؛ فرقی نمیکرد تو باز هم عشق بودی..!تو مغناطیس دنیامی که دلم مرتب دور تو میگردد
#خاص
دیدگاه ها (۳)

عشق شاید همین باشدد

ما مدام گرفتار گرگ های درونمان هستیم

آدمک قصه های شب در دفتر روزهای دود گرفته

تو عمیق ترین زخم من هستی و عزیزترینشان

کجا کنار دلم بودی کجا میتونستم روی مردونگی تو حساب باز کنم ک...

حالا آن‌جای شب است که کمی به تو فکر می‌کنم و درد به کتف چپم ...

سکوت بلند تر از فریاد : از زبان "ات":«همه چیز با تو شروع شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط