سکوت بلند تر از فریاد
سکوت بلند تر از فریاد :
از زبان "ات":
«همه چیز با تو شروع شد، جیمین. از اولین باری که آن لبخند را دیدم، دانستم که قصهٔ قلبم فقط با تو نوشته میشود. تو ریتم زندگی من بودی، تو ملودی آرامش من.
اما این روزها، آهنگ عشق ما falsetto میخواند. نگاههایت که روزی مثل خورشید گرمم میکرد، حالا روی صحنهای دور از من میدرخشد. بوسههایت سرد شده... میدانم چیزی را از من پنهان میکنی.
و امروز دیدم. پشت صحنه، در آن راهروی تاریک، دیدم که چگونه با او در آغوشی گرم گره خوردی. دنیا برای یک لحظه ایستاد. سکوت، بلندتر از هر فریادی در وجودم فریاد کشید.
حالا اینجایی، با چشمانی پر از اشک. التماس میکنی که "ببخشم"، اما صدایت از پشت دیواری از دروغ به گوش میرسد. دستانت را به سویم دراز کردهای و میلرزی.
دلم میخواهد فریاد بزنم، در آغوشت بگیرم و همه چیز را فراموش کنم، اما قلب شکستهام، دیگر مانند روزهای اول به تو ایمان ندارد.
حالا چه کسی باید این ترانهٔ ناتمام را تمام کند، جیمین؟ من... یا تو؟»
---
از زبان "ات":
«همه چیز با تو شروع شد، جیمین. از اولین باری که آن لبخند را دیدم، دانستم که قصهٔ قلبم فقط با تو نوشته میشود. تو ریتم زندگی من بودی، تو ملودی آرامش من.
اما این روزها، آهنگ عشق ما falsetto میخواند. نگاههایت که روزی مثل خورشید گرمم میکرد، حالا روی صحنهای دور از من میدرخشد. بوسههایت سرد شده... میدانم چیزی را از من پنهان میکنی.
و امروز دیدم. پشت صحنه، در آن راهروی تاریک، دیدم که چگونه با او در آغوشی گرم گره خوردی. دنیا برای یک لحظه ایستاد. سکوت، بلندتر از هر فریادی در وجودم فریاد کشید.
حالا اینجایی، با چشمانی پر از اشک. التماس میکنی که "ببخشم"، اما صدایت از پشت دیواری از دروغ به گوش میرسد. دستانت را به سویم دراز کردهای و میلرزی.
دلم میخواهد فریاد بزنم، در آغوشت بگیرم و همه چیز را فراموش کنم، اما قلب شکستهام، دیگر مانند روزهای اول به تو ایمان ندارد.
حالا چه کسی باید این ترانهٔ ناتمام را تمام کند، جیمین؟ من... یا تو؟»
---
- ۱.۷k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط