مکان و زمان نمیشناسه
مکان و زمان نمیشناسه
یهو وسط یه روز خوب یا یه روز شلوغ
وسط بلبشوی یه دعوا
موقع رد شدن از خیابون ،تو پاساژ وسط خرید ، تو صف نونوایی ، وسط جشن فارغ التحصيلی ، شب عید ، میون شلوغی مترو ، سر جلسه ی امتحان
حتی وسط وانفسای قیامت
چنگ میزنه تو گلوت و تویی که مات و مبهوت تو چشاش نگا میکنی و خشکت میزنه
حتی به این فکر هم نمیکنی که این لامروت از کجا پیداش شد
فقط غرق میشی .. غرق میشی ...
چی میگفتم خدایا
ادم عاشقوقتی توچشایعشقش نگاه میکنه مگه میفهمه چی میگه خدایا کمک
#دلنوشته #دلنوشته_های_من
#قلم_ من
#عاشقانه #دلتنگی #چشماش #چشمات
#ستایش_قلب_سربی
یهو وسط یه روز خوب یا یه روز شلوغ
وسط بلبشوی یه دعوا
موقع رد شدن از خیابون ،تو پاساژ وسط خرید ، تو صف نونوایی ، وسط جشن فارغ التحصيلی ، شب عید ، میون شلوغی مترو ، سر جلسه ی امتحان
حتی وسط وانفسای قیامت
چنگ میزنه تو گلوت و تویی که مات و مبهوت تو چشاش نگا میکنی و خشکت میزنه
حتی به این فکر هم نمیکنی که این لامروت از کجا پیداش شد
فقط غرق میشی .. غرق میشی ...
چی میگفتم خدایا
ادم عاشقوقتی توچشایعشقش نگاه میکنه مگه میفهمه چی میگه خدایا کمک
#دلنوشته #دلنوشته_های_من
#قلم_ من
#عاشقانه #دلتنگی #چشماش #چشمات
#ستایش_قلب_سربی
۹.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲