پارت
پارت 5
ویو شوگا
شوگا:خب..الان قراره چیکار کنیم؟
تهیونگ:مخفی میمونیم تا یجی اخراج بشه..
شوگا:ام..تهیونگ..
تهیونگ:چیه؟
شوگا:یجی برای این شغل خیلی زحمت کشیده..خیلی درس خونده..
تهیونگ:این به سلاح ما دو تاست،فکر میکنی اون واقعا میخواد من رو بعد این همه سال ببینه؟اون فقط میخواد من رو بکشه..اون دنبال اینه من هم برم زندان
شوگا:یجی همچین ادمی نیست..
تهیونگ:چرا باید دایی خودش رو به زندان ببره؟در حالی که داییش تو بچگی عاشقش بوده..
شوگا:اون مجبور بود..اون شغلش رو دوست داره
تهیونگ:پس چون شغلش رو دوست داره من هم به زندان میرم*بلند میشه میره*
شوگا:*توی فکر بود،فکر..فکر..فکر..میدونست یجی نمیتونه این کار رو کنه،میدونست یجی عاشق پدرشه،میدونست یجی عاشق خانوادشه،میدونست یجی خیلی تلاش کرده،میدونست یجی فقط میترسه شغلش رو از دست بده*
ویو یجی:
یجی:احمق..هنوز سیمکارت رو خاموش نکرده،نمیگی ردت رو میزنم؟..
ادامه دارد...
ویو شوگا
شوگا:خب..الان قراره چیکار کنیم؟
تهیونگ:مخفی میمونیم تا یجی اخراج بشه..
شوگا:ام..تهیونگ..
تهیونگ:چیه؟
شوگا:یجی برای این شغل خیلی زحمت کشیده..خیلی درس خونده..
تهیونگ:این به سلاح ما دو تاست،فکر میکنی اون واقعا میخواد من رو بعد این همه سال ببینه؟اون فقط میخواد من رو بکشه..اون دنبال اینه من هم برم زندان
شوگا:یجی همچین ادمی نیست..
تهیونگ:چرا باید دایی خودش رو به زندان ببره؟در حالی که داییش تو بچگی عاشقش بوده..
شوگا:اون مجبور بود..اون شغلش رو دوست داره
تهیونگ:پس چون شغلش رو دوست داره من هم به زندان میرم*بلند میشه میره*
شوگا:*توی فکر بود،فکر..فکر..فکر..میدونست یجی نمیتونه این کار رو کنه،میدونست یجی عاشق پدرشه،میدونست یجی عاشق خانوادشه،میدونست یجی خیلی تلاش کرده،میدونست یجی فقط میترسه شغلش رو از دست بده*
ویو یجی:
یجی:احمق..هنوز سیمکارت رو خاموش نکرده،نمیگی ردت رو میزنم؟..
ادامه دارد...
- ۶.۱k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط